شهر زنانه؛ شهری برای همه
در سالهای اخیر، با توجه به ورود روزافزون زنان در عرصههای اجتماعی، کیفیت و نحوهی حضور آنها در شهر تغییر ماهوی یافته و همانند حضور مردان چشمگیر است، اما پژوهشهای تجربی نشان داده است که طرحهای شهری با تغییر و دگرگونیهای اجتماعی زنان هماهنگی ندارد.
«جین جیکوبز» در سال ۱۹۶۱
در کتاب «زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا» پنج ۵ معیار نظم بصری، کاربری مختلط محیط،
توجه به عنصر خیابان، قابل دسترس بودن و انعطاف پذیر بودن فضاها را برای محیط شهری
با کیفیت مطلوب بیان میکند. ۲۰ سال بعد از جیکوبز، «کوین لینچ» با انتشار تئوری شکل
خوب شهر، حصول کیفیت مناسب طراحی شهری و بهتبع آن ارتقاء کیفیت زندگی شهری را در گرو
پنج معیار سرزندگی، معنی و حس، دسترسی، سازگاری، کنترل و نظارت و دو فوقِ معیار کارایی
و عدالت اعلان میدارد.
بنابراین، موضوع فضاهای شهری و دستهبندی
و تفکیک و مناسبسازی آن مدتها است که ذهن برنامهریزان و طراحان شهری را به خود معطوف
داشته است. «پاکزاد» (۱۳۷۶) در تعریف فضای شهری میگوید: فضای شهری چیزی نیست جز فضای
زندگی روزمره شهروندان که هرروز به صورت آگاهانه یا نا آگاهانه در طول راه، از منزل
تا محل کار ادراک میشود. (پاکزاد،۳۲:۱۳۷۶)
یک فضای شهری را میتوان بر مبنای رویکردهای
مختلف محیطی، جغرافیایی، معماری و… مطالعه و بررسی کرد. حال به چه میزان این دستهبندیها
و تفکیک به جنسیت پرداخته است و آیا اصولا ًفضای شهری فضایی مردانه است یا زنانه، موضوعی
است که برای همه فضاهای شهری اعم از خیابان، پارک، مجتمع های تجاری و … مطرح است.
از گذشته تصور بر این بوده است که فضاهای
شهری، فضاهایی کاملاً مردانه است، و این مردان هستند که در شهر رفت و آمد و فعالیت
میکنند. اما در سالهای اخیر با توجه به رشد روزافزون زنان در عرصههای اجتماعی و
رشد و اشتغال زنان درکشور کیفیت و نحوه حضور زنان در شهر تغییر ماهوی یافته و حضور
آنها همانند حضور مردان در شهر چشمگیر است. این درحالی است که طرحهای شهری با تغییر
این الگوها هماهنگی ندارد و تحقیقات و تجربیات بشری نشان داده است که زنان از شرایط
نامساعد محیطهای ساخته شده، رنج میبرند. در طراحی مدرن، ساختار جنسیت به عنوان جزئی
سازمان یافته در درون نظام اجتماعی، در فضای کالبدی انعکاس یافته و بیان میشود و متقابلاً
فضای ساخته شده، تأثیرات خود را بر جنسیت وارد میسازد. (صدوقیان،۱۳۸۴)
در تفکیک فضاهای شهری به مردانه و زنانه
و نوع نگرش و رضایت زنان از مواجهه با فضاهای عمومی ویا نیمه عمومی شهر، بدون تردید
سهمی را نیز میتوان برای معماری و کالبد شهر در نظر گرفت. تأثیرهای فضایی و جغرافیایی
شهر مستقل از شرایط و فرهنگ جنسیتی، میتواند توضیح دهنده تفاوتهای جنسیتی در رابطه
با شهر باشد. نوع ارتباطات و نگرشهای متفاوت زنان و مردان در محیط، بر فعالیتهای
آنها نیز تأثیرگذار است. برای نمونه زنان کمتر از مردان برای فعالیتهای اختیاری زمان
و فرصت دارند، چراکه بیشتر از مردان درگیر و مسئول فعالیتهای مراقبتیاند.
مردان میتوانند خود را از محیط جدا نمایند
و به همین خاطر میتوانند در محیطی که فرد دیگری آن را ایجاد و نگهداری میکند، زندگی
کنند. حال این که تفکیک فضای زنانه و مردانه در معماری اسلامی ایرانی چگونه تجلی مییابد،
موضوعی قابل تعمل و بررسی است. معماری سنتی و گذشته ایران برای فضای خانه و زندگی،
تفکیک قائل بوده و اندرونی و بیرونی، نمونهای از تفکیک فضا میباشد. ولی آیا این تفکیک
در شهرهای کنونی ما وجود دارد؟ یا باید وجود داشته باشد؟ یا نیازی به تفکیک فضا در
شهر وجود ندارد؟
اینها سوالاتی است که هرکدام از جنبههای
مختلف و نگاه شهرسازانه و معماری، نگاه جنسیتی، دینی و مذهبی پاسخهای متفاوت مییابد.
اما، با توجه به فرهنگ دینی کشور ما و همچنین
اصول حاکم بر قوانین کشوری، مناسبسازی فضا برای زنان به عنوان رویکردی انسانی به شکلدهی
فضای شهری، مبتنی بر نوعی نگرش نوعملکردی است که نیازمند مدیریت و اجرا است.
میتوان اذعان نمود که اکنون توجه به تفاوتهای
ظریفی که در زنان نسبت به مردان وجود دارد، در بسیاری از طرحهای شهری به چشم نمیخورد.
برای نمونه متناسب نبودن طرح و ابعاد مبلمان شهری با شرایط زنان، امری مشهود است. گرچه
نمیتوان با قاطعیت اظهار داشت که مبلمان موجود در شهرهای کنونی مختص مردان طراحی شده،
اما میتوان به جرات گفت که نیاز زنان در بسیاری از موارد، در نظر گرفته نشده است.
بدیهی است که الگوهای رفتاری زنان و مردان در مکانها و فضاهای شهری یکی نیست و به
همین دلیل نمیتوان به شیوه یکسان به نیازهای آنان در هنگام کار، رفت و آمد، حمل و
نقل، ورزش، تفریح و استراحت پاسخ گفت.
توجه به اصول نظری که در طراحی شهری برای
کاهش خشونت علیه زنان در نظر گرفته شده است، در بسیاری از موارد در شهرهای ما رعایت
نمیشود؛ روشنایی اندک خیابانها، کافی نبودن خدمات حمل و نقل، ترس از آزارهای جنسی،
فاصله زیاد پلها، رنگهای نازیبا، زمان بندی نا مناسب حمل و نقل، نبود شبکه دسترسی
مناسب، ترسناک بودن فضای شهری در شب و نبود پیادهراههای خوب، مهمترین دلایل نارسایی
فضای شهری برای بانوان است.
برخی فضاهای شهری به گونهای است که زمینه
ترس بیشتری را فراهم میآورد. فضای سبز حاشیه خیابانها، ساختمانهای در حال ساخت و
رها شده، زیر پلهای شهری، داخل زیرگذرها، پلهای هوایی پوشیده شده با آگهی تبلیغاتی،
زمینهای فرورفته و گودیها، املاک بدون مالک، کنجها و ساختمانهای متروکه، از فضاهای
بیدفاعی هستند که در گوشه و کنار شهرها به چشم میخورند و از میزان امنیت و اعتماد
مردم، به ویژه زنان که بیشتر مستعد احساس نا امنیاند، میکاهد. فضاهایی که امکان دیدن
و دیده شدن در آنها بیشتر باشد (نظریه چشمهای خیابان) و در ضمن امکان کمی برای فرار
فراهم آورند، پتانسیل کمتری برای فعالیت مجرمان فراهم میآورند. آرامش فضای شهری ابتدا
به وسیله شبکه ناخودآگاه و پیچیده اجتماعی و استانداردهای موجود میان مردم حفظ میشود.
میبایست چشمهایی همواره خیابان را بنگرند؛چشمهای کسانی که ما آنها را مالکین طبیعی
و حقیقی خیابان مینامیم. پیادهروهای خیابان میبایست بهصورت مداوم مورد استفاده
قرار گیرد، تا بزنگاههای مؤثر بر خیابان افزوده گردد و به مردم ساکن در خیابان، نگریستن
به خیابان آموزش داده شود.
لذا، بایستی طراحان در سازماندهی و چیدمان
فضایی، به ویژه مبلمان شهری ارگونومی استفادهکنندگان از جمله زنان را مدنظر قرار دهند.
علاوه بر در نظر گرفتن ابعاد فیزیولوژیک زنان در طراحی، توجه به حواس آدمی از قبیل
حس بویایی، شنوایی و بینایی دارای اهمیت است.
یکی دیگر از فاکتورهای قابل بحث، نوع استفاده
از رنگها در فضاهای شهری است، که بسیار مؤثر است. برخی رنگها احساس ترس از فضا را در زنان ایجاد
میکنند و یا در افزایش یا کاهش فشار خون، آرامش یا تهییج و نظایر اینها تأثیرگذار
هستند. بنابراین توصیه میشود از رنگهای تیره و سرد پرهیز گردد و از رنگهای روشن
و گرم استفاده شود.
در عمل، امروز شهرسازان و معماران به این
واقعیت دست یافتهاند که مفهوم ساخت فضا، منحصر به جنبه معماری آن نیست و میبایست
از رهاورد جامعهشناسی و روانشناسی نیز بهره جست. به عنوان مثال «کمالی» و همکاران
(۱۳۸۸) در مورد عواملی که در هویت بخشی فضا مؤثرند و باید در مناسب سازی فضاهای شهری
برای حضور زنان در نظر گرفته شوند، به نظم فضایی، بصری و کالبدی اشاره دارند و اضافه
میکند که این موارد به صورت جزئیتر شامل محصور بودن و استفاده از نور، رنگ، ابعاد
و مقیاس مناسب است که به جذابیت فضا کمک میکند. بنابراین هنر طراحان محیط در این است
که با چیدمان صحیح و استفادهی بجا از عناصر معماری، ضمن به وجود آوردن محیط و منظر
مناسب و عملکردی در خور استفاده ساکنان، به مسائل روحی، روانی و آرامش بخش محیط نیز
توجه کافی داشته باشند.
در حال حاضر با توجه به حضور تودهوار زنان
در محیطهای شهری، نیازمند آن هستیم تا حد امکان این تبعیضها، تعدیل یا کمرنگ شوند.
چراکه زنانی که در این محیطها حضور جمعی پررنگ دارند، از قشرها، مذاهب، عقاید و گروههای
مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند. چیزیکه این محیطها را یکپارچه و منسجم میکند،
زنانه بودن آنهاست؛ در نتیجه به کمک صفت زنانهشدن محیط که با عمل قدمزدن زنانه و
یا همان حضور زنانه در این محیطها شکل میگیرد، تمام برچسبهای دیگر حذف یا کمرنگ
میشوند.
در پایان باید گفت که همانند همه فضاهای
دیگر، فضاهای شهری نیز نیازمند تفکیک مناسب برای ایجاد آرامش و امنیت روانی و اجتماعی
برای هر دو جنس مردانه و زنانه است. این فضاها هر چند در مواردی فضای عمومی نامیده
میشود، اما چنانچه یکی از دو جنس در این فضا احساس امنیت و آرامش روانی خورد را از
دست بدهد، نیاز به بازنگری در آن فضا، ضرورتی انکار ناپذیر است. در مجموع میتوان گفت
درختچههای کوتاه، هرسشده و مسافتهای کوتاه، کاربریهای مختلط، چند مرکزی بودن، راحتی،
روشنایی، مبلمان مناسب، سهولت دسترسی، امنیت، زیبایی، مقیاس کوچک و انسانی، نبود سرو
صدا و خطر ماشین و تصادفات، آرامش، معاشرت، صحبت، خلاقیت، پیچیدگی، سهولت حرکت، تفریح
و نشاط، ویژگیهای فضای شهری مناسب برای زنان و مردان است.
*پاکزاد، جهانشاه (۱۳۷۶)، طراحی شهری چیست،
مجله آبادی، ویژه طراحی شهری.
*صدوقیان، علی (۱۳۸۴)، معماری در اقلیم
گرم و خشک، دو فصلنامه تخصصی هنر و معماری.
*کمالی، ماندانا، پرنیا مرادی و مرضیه غفوری
(۱۳۸۶) طراحی و مناسب سازی فضای شهری برای حضور زنان.