مسکن و ساختمان

انتقال پایتخت، تجربه ای مردود

طرح انتقال پایتخت، از آن دست طرح هایی است که باعث شگفتی انسان می شود.

این طرح زاییده همان تفکر و اندیشه ای است که موجب وضعیت اسفبار
اقتصادی کنونی ایران شده است، همان تفکری که اقتصاد دانش و بخش مولد دانش را
قربانی این تئوری اشتباه کرد که ساختمان و ساختمان سازی لکوموتیو اقتصاد ایران است،
همان کسانی که رای دادند به اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها که درحقیقت بی
برنامگی و آشفتگی هدفمند کردن یارانه ها بود، همان افرادی که رای به اجرای طرح های
زودبازده دادند: طرح هایی که بعدها به طرح های
«زیانده» مشهور شدند. یا همان مدیران و مسوولانی که به جای استفاده از
روش های نوین آبیاری، سد سازی را در دستور کار خود قرار دادند. این مدیران، با ارایه
چند نمودار نصفه ونیمه از کشورهایی که قبلاتجربه انتقال پایتخت را داشته اند، می
گویند که این اقدام دراین کشورها سبب شده تا آمار جمعیتی در پایتخت کاهش یابد.
درحالی که اینها تنها بخشی از واقعیت است. امروز به طور کلی درتمام جهان رشد جمعیت
کلانشهرها کاهش پیدا کرده است. این پدیده تا آنجا جلو رفته که رشد جمعیت در
شهرهایی مانند پاریس و لندن حتی منفی نیز شده و همین امر مسوولان را وادار به
اتخاذ تصمیم های جدیدی کرده است. از سویی بسیاری از انتقال پایتخت ها در جهان به
دلایل دیگری انجام شده است
. مثلادر مورد واشنگتن، دلیل انتقال پایتخت، استقلال آن ایالت و نیاز به
پایتختی جدید بوده است. از سویی آقایان می گویند ما می خواهیم فقط بخش های اقتصادی
یا سیاسی را منتقل کنیم. این مساله نیز درست مانند این است که بندرعباس را به وسط
کویر منتقل کنیم. تهران امروز خود یک سرمایه اجتماعی و محمل اجماع تمام اقوام
ایرانی است. به همین دلیل انتقال هیات دولت یعنی بریده شدن از یک سرمنشا و وفاق
ملی. از سویی دیگر این اقدام حتی امنیت پایتخت را نه تنها بیشتر نمی کند که باعث
کاهش امنیت در آن نیز می شود، چراکه پایتختی که ازسرمایه فکری ایران دل بکند و
ارتباطش را با نخبگانش قطع کند نیز، تنزل اجتماعی خواهد داشت و امنیتش را از دست
خواهد داد. ولی از همه این موارد مهم تر استدلال آقایان در مورد هزینه انتقال
پایتخت است
. براساس
تحقیقات انجام شده و تجربیات جهانی، برای ساخت شهرکی با ظرفیت ١٢ هزار نفر جمعیت
اداری و دولتی (که تا ٣٠٠ هزار نفر هم ظرفیت داشته باشد) به چیزی حدود ٣٠٠میلیارد
دلار بودجه نیاز است. در شرایط رونق اقتصادی این یعنی بودجه چهار سال کشور، که در
وضعیتی مشابه وضعیت کنونی ما، این رقم معادل بودجه شش سال کل کشور خواهد بود. آیا
این رقم، به اندازه کافی موید غیرکارشناسی بودن این طرح نیست؟

استدلال آقایان درست مانند زمانی است که می خواستند مسکن مهر را
بسازند. درآن زمان گفته شد که هزینه مسکن های مهر فقط به اندازه ساخت بناهاست،
درحالی که بعدا در عمل دیده شد که دو تا سه برابر این رقم باید صرف امور زیربنایی
و اجتماعی در این شهرک ها شود
. حالاباز هم به دنبال تکرار این بحران هستیم. به طوری که اصرار آقایان واقعا
ما را شگفت زده می کند. جالب اینجاست که ریشه اصلی افزایش قارچ گونه جمعیت خود
دولت است. براساس الزام طرح تفصیلی، جمعیت تهران نباید به بیش از ٩
میلیون
نفر برسد، در حالی که می بینیم در دولت گذشته به بهانه رونق
«ساخت و ساز»، با یک مصوبه قرار می شود این تعداد تا ٢۵ درصد افزایش
یابد و سقف جمعیتی ١٣ میلیون می شود. این امر چنان مساله مهمی است که حتی می تواند
مورد پیگرد وتعقیب قانونی قرار گیرد. پس درنهایت راهکار ساماندهی پایتخت به هیچ
عنوان، «انتقال» آن نیست، بلکه باید بخش های پیشرو اقتصادی را سامان و ضریب ریسک
پذیری را کاهش داد نه اینکه به دنبال رونق بخش مسکن باشیم. تا زمانی که بخش های
مولد اقتصادی ایران ترمیم و قدرتمند نشود، هر کجا که پایتخت باشد، شاهد هجوم و
تمرکز مردم و امکانات در آنجا خواهیم بود
. پس به جای اجرای شوی تبلیغاتی انتقال پایتخت به فکر راهکارهای علمی
رونق اقتصادی و تولیدی در کلانشهرها و در صدر آنها تهران باشیم. انتقال تهران نوشدارو
هم نیست، چه رسد به درمان
.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا