مسکن و ساختمان

علاج ‌بازار ارز با شوک به بازارهای موازی

یک کارشناس اقتصادی به دلایل چالش‌های ارزی و راهکارهایش پرداخته و به چرایی شرایط کنونی پرداخت و البته چند راهکار جدی و جدید هم در آستین داشت که ارائه داد.

معدلت ریشه‌ی اثرگذاری کنونی تحریم‌ها در بازار ارز را، وجود برخی اشتباهات در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی به ویِِِِِِِِِِ‍‍‍ژه درابتدای سال ۱۳۹۰ می‌داند و معتقد است که تحریم‌کنندگان با آماده دیدن زمینه‌های التهاب، شرایط تحریم را به سمتی بردند که آن التهابات تبدیل به بحران کنونی شود.

وی وارد آوردن شوک به بازارهای موازی ارز مثل بالا بردن قابل توجه نرخ سود اوراق مشارکت را مهم‌ترین راهکار غلبه‌ی کوتاه‌مدت بر بحران جدی کنونی عنوان می‌کند و تاکید دارد که بانک مرکزی در شرایط کنونی می تواند با ایجاد مکانیزم اخذ سپرده ی ویژه با نرخ های قابل قبول از بانک ها به جمع آوری نقدینگی از سطح جامعه و کاهش تب بازارهای موازی اقدام کند.

وی همچنین تحلیل دقیقی از دلایل افزایش نرخ ارز پس از راه‌اندازی مرکز مبادلات ارزی دارد و معتقد است: اگر دولت واقعا بتواند مقاومت کرده و نرخ آن مرکز را تنها دو درصد پایین‌تر از قیمت واقعی بازار تعیین کند، در میان‌مدت شاهد کاهش التهابات خواهیم بود.

مشروح این گفت‌و‌گو با خبرنگار ایسنا را در زیر می‌خوانید:

• اقای معدلت شما در کدام دسته قرار دارید؟! تحریم و کمبود ارز باعث آشفته‌بازار کنونی شده یا سوءمدیریت؟

اجازه بدهید، باید کمی به قبل برگردیم. برای بررسی شرایط کنونی بازار ارز باید به ابتدا و زمان ایجاد بسترهای مشکلات کنونی در اوایل سال ۱۳۹۰ و به هنگامی که بسته‌ی سیاستی نظارتی آن سال اعلام شد، بازگشت. به نظرم در آن بسته نرخ سود سپرده های بانکی و به خصوص مکانیزم انتشار اوراق مشارکت به صورت مناسبی طراحی نگردید. این روند قابل پیش‌بینی بود و به مناسبت های مختلف و از طرق گوناگون نسبت به عواقب آن بسته و به ویژه وضعیت آینده ارزی هشدار دادم.

توجه کنید که در آن موقع شرایط ارز و بسیاری دیگر از متغیرها باثبات بود و من در یکی از اظهار نظر های مکتوب خود در بهار سال ۱۳۹۰، این گونه نوشتم:

“نوسانات قیمت ارز شاخص قیمت یورو در بازار غیررسمی طی سال‌های ۸۷ تا ۸۹ دارای بازدهی کمتری نسبت به نرخ‌های سود علی‌الحساب اوراق مشارکت بوده است اما با شرایط جدید نرخ‌های اوراق مشارکت در سال ۹۰، انتظار می‌رود که استقبال از سرمایه‌گذاری بر روی ارز افزایش یافته و با توجه به کاهش درجه‌ی نقدشوندگی اوراق، بخشی از منابعی که در سال‌های قبل صرف خرید اوراق مشارکت می‌شد، در بازار ارز فعال شود.”

آمار فروش اوراق مشارکت در سال ۸۹ با دلار حدود ۱۰۰۰ تومان، نزدیک به ۱۷ میلیارد دلار می بود. متاسفانه حتی این رقم نیز در سال ۱۳۹۰ توسط فروش اوراق مشارکت جذب نگردید و علاوه بر آن میزان رشد نقدینگی ارقام بیشتری از سرمایه های سرگردان را در کشور ایجاد کرد.

برآورد من در پایان سال ۱۳۹۰ این بود که بازار ارز و دلارهای موجود در بانک مرکزی با یک بازار حدودا ۲۵ میلیار دلاری مواجه است و این موضوع را در برخی از جلسات نیز عنوان می کردم.شخصا فکر می‌کنم که ثبات در سال‌های اخیر،باعث ایجاد غرور اقتصادی در ما شد. وضع ذخایر خوب بود و نفت را هم با قیمت بالا می‌فروختیم، هزینه‌های جاری بدون مشکل پوشش داده می‌شد و کمبودهای تولید داخل را به دلیل درآمدهای ارزی از طریق واردات جبران می‌کردیم و حتی تهدیدهای سیاسی غرب را با اتکا به منابع فراوان ارزی پاسخ می‌گفتیم.

• اما مشکلات درست از همین وضعیت باثبات شروع شد.

بله. اگر ما در داخل واقع‌بینانه‌تر عمل می‌کردیم و زمینه‌ها را فراهم نمی‌کردیم سوءاثر تحریم‌ها الان این قدر موثر واقع نمی‌شد. آنچه که به عنوان سوءمدیریت از آن نام برده می‌شود به نظر من به توهم نحوه‌ی کنترل متغیرهای اقتصادی در داخل بازمی‌گردد چون فکر می‌شد‌ همه چیز در اختیار ماست و همه‌ی متغیرها باثبات است. البته این غرور اقتصادی به پشتوانه‌ی ذخایر عظیم ارزی بود که داشتیم و داریم.

• تحریم‌کنندگان درست از همین نقطه ضربه زدند؟

بله. آن‌ها به موقع عمل کردند. بسته‌ی سال ۹۰ نقطه‌ی آغاز همه‌ی این التهابات بود.

• مصاحبه‌ی آقای بهمنی در تشریح بسته، ۱۷ فروردین‌ماه ۹۰ بود که البته پیش از آن، یکی از خبرگزاری‌ها در ایام عید محتوای بسته را منتشر کرده بود و نقطه‌ی آغاز التهابات ارزی ۲۷ فروردین‌ماه.

به نظر من چند محور اشتباه در بسته‌ی سیاستی نظارتی سال ۹۰ بود. مهم‌ترین اشتباه این بود که اوراق مشارکت را از حیض انتفاع ساقط کرد. بدین صورت که بازخرید آن را از بانک به بورس برد. ارزیابی ما در آن شرایط از بازار این بود که فعالان بازار به دو سه درصد بالا و یا پایین بودن نرخ خیلی واکنش نشان نمی‌دهند ولی نسبت به درجه‌ی نقدشوندگی اوراق خیلی حساس می باشند. مردم توقع داشتند اوراق را هر موقع که خواستند نقد کنند. این قدرت نقدشوندگی را از دست مردم گرفتیم و این اوراق را به بورس فرستادیم؛ جایی که قاطبه‌ی مردم با آن آشنایی ندارند. به هر حال بورس، بسیار تخصصی‌تر از بانک است.

• یعنی شما کارکرد اوراق مشارکت را در اقتصاد ما این قدر بالا می‌دانید که دستکاری در نرخ آن زمینه‌ساز اتفاقات بعدی شد؟!

بله. یک بازی برد برد در اوراق مشارکت شروع شده بود و ما بیخود آن را به هم زدیم. ناشر سود می‌برد چون منابع عظیمی از مردم جمع‌آوری می‌کرد و آن را در پروژه‌هایش به کار می‌گرفت. مردم سود می کردند و راضی بودند و ما شاهد فروش برخی اوراق ظرف نیم ساعت اول صبح بودیم. بانک مرکزی هم از حیث سیاست‌گذاری سود می‌برد چون نقدینگی سیال را در جامعه جمع می‌کرد و به بخش تولید می‌فرستاد.ازسوی دیگر بانک‌های تجاری هم با عاملیت و وثایقی که از ناشر می‌گرفتند در مجموع ناراضی نبودند.

• اما بانک‌ها منتقد همیشگی انتشار اوراق بودند

بله. انتقاداتی داشتند که مثلا منابع از بانک‌ها بیرون می‌رود یا اینکه هر لحظه امکان بازخرید این اوراق از سوی خریداران اوراق مشارکت وجود داشت اما توجه کنید که از سوی دیگر این منابع به خود بانک‌ها بازمی‌گشت و با متوسط ماندگاری دو سال در بانک‌ها می‌ماند و به آن هم سود پرداخت نمی‌شد. تنها نگرانی در مورد بازخرید پیش از موعد بود که برای آن هم ۱۰ درصد تنخواه می‌گرفتند. به هر حال برای همه‌ی این مشکلات راهکارهای معقولی اندیشیده شده بود.

همچنین باید توجه داشت اگر این پروژه‌ها تامین مالی نمی‌شدند بالاخره صاحبان آن‌ها به بانک‌ها مراجعه و به صف درخواست‌کنندگان تسهیلات اضافه می‌شدند.

همه‌ی این شرایط برد برد به این خاطر بود که سیاست‌گذار سوار بازار بود. اینکه اوراق دوساعته به فروش می‌رفت به این مفهوم است که سیاست‌گذار موفق بوده و در بازار پیشرو است. در این شرایط ما به فکر راهکاری برای کاهش درجه‌ی نقدشوندگی اوراق در بازار بودیم چون برخی خریداران اوراق در مدت زمان کمی آن را بازخرید می‌کردند و ما قصد داشتیم بازار را هدایت کنیم چون بالاخره ناشر برای یک پروژه‌ی چهارساله‌اش انتظار ماندگاری حداقل دوساله‌ی پول را دارد.

• چه برنامه‌هایی برای این هدایت داشتید؟

سیاست‌گذار باید سرمایه‌گذاران را با ارائه‌ی ابزارهای متناسب با میزان ریسک پذیری آنها بر حسب نرخ و مدت زمان سرمایه‌گذاری به بخش‌های مربوطه هدایت می کرد. اگر سرمایه‌گذاری، انتظار زمان بازگشت پولش، یک‌ساله بود لازم نبودجذب بازار اوراق شود و باید به سمت سپرده‌گذاری بانکی هدایت میشد.

• به همین دلیل سودی که در زمان بازخرید پیش از موعد اوراق پرداخت می‌شد، قدری پایین‌تر از سود سپرده‌ی هم‌ارز زمانی آن بود؟!

دقیقا. یعنی اگر کسی می‌خواست زیر یک سال اوراقش را بفروشد، جریمه‌ای برای آن تعیین می‌شد که باعث کاهش سود به نرخ‌های سود سپرده‌ی کوتاه‌مدت می‌شد. به هر حال بر بازار مسلط بودیم. قطعا نقدینگی سیال است و حرکت می‌کند اما جابجایی نقدینگی در بازارهای مختلف هم به آسانی انجام نمی‌شود. یک مشتری وقتی مغازه‌ای را انتخاب می‌کند به سختی جذب یک مغازه‌ی دیگر می‌شود. نقدینگی وقتی بازارش را انتخاب ‌کند، جدا کردنش آسان نیست.

آیا کسی که در اوراق سرمایه‌گذاری می‌کرده است به راحتی به بازار ارز نقل مکان کرده است؟ خیر. ابتدا مقاومت کرده اما در نهایت وادار شده که این انتقال را انجام بدهد. این انتقال و کوچ از یک بازار به بازار دیگر با افزایش مقطعی و اندک اتفاق نمی‌افتد بلکه باید یک تکان جدی بخورد که متاسفانه در بازار ارز شاهد آن بودیم. حالا هم جدا کردن این نقدینگی از بازار ارز آسان نیست. نقدینگی به هر جا که برود اینرسی ایجاد می‌شود. نباید این زمینه ایجاد می‌شد اما با مجموعه‌ی کارها انجام شده که باعث شد اوراق مشارکت غیرانتفاعی شود، سود سپرده‌ها به شدت پایین بیاید و اجازه‌ی انتشار اوراق گواهی سپرده داده نشود، عملا نقدینگی را از بازار اوراق و سپرده به سمت بازار ارز کوچاندیم. مجموع این کارها باعث آزاد شدن منابع در محیط اقتصاد شد.

• البته آن موقع، سیاست‌گذاران پیش‌بینی این وضع را نمی‌کردند. آن‌ها از این تغییرات که حالا همگی اشتباه به نظر می‌رسند، جه اهدافی را دنبال می‌کردند؟

انگیزه‌ها مختلف بود. شاید یکی از آنها تقویت بازار سرمایه بود.سیاست‌گذار، باید نقدینگی را از سمتی که می‌خواهد برود به سمتی که باید برود هدایت کند. توجه کنید که انعطاف بازار ما کم است ویکی از معدود ابزارها همین اوراق بود و نباید کارایی آن کم می‌شد. البته متاسفانه از سوی دیگر هم بسیاری از دستگاه‌ها می‌خواستند بیش از حد از این ابزار استفاده کنند و به همین دلیل در بودجه‌ی سالهای ۱۳۹۰ و۱۳۹۱ ارقام در نظر گرفنه شده برای انتشار این اوراق در ایده آل ترین شرایط نیز تا حدی رویایی به نظر می رسید.

به هر حال زمینه‌ها آماده و بازار ارز و طلا جذاب شد که عواقب آن را می‌بینیم.

• در کل معتقدید به دلیل همان غرور اقتصادی،نتوانستیم بازار را درست تحلیل کنیم و دست به تغییر ترکیب برنده زدیم؟

بله. وقتی اقتصادی به حجم اقتصاد ایران موفق به جذب ۱۷ میلیارد دلار اوراق مشارکت در یک سال می‌شود نشان می‌دهد آنچنان خدشه‌بردار نیست. به همین دلیل تحریم‌کنندگان هم شرایط اقتصادی ما را دقیق رصد می‌کردند. چون چند سال است ما بر سر مسایل سیاسی با آن‌ها درگیر هستیم اما بیشترین فشارها را امسال بر اقتصاد ایران گذاشتند؛ به این دلیل که زمینه‌های تخریب ایجاد شده بود و درست رصد کرده بودند.

همچنین من معتقدم کسانی که در ابتدا در بازار غیررسمی استارت بالا رفتن قیمت‌ها را زدند، افراد عادی نبودند اما حالا مردم عادی نیز درگیر بازار سفته بازی شده اند.

تحریم‌کنندگان وقتی متوجه شدند که زمینه‌ها وجود دارد و امکان هم فراهم شده، استارت زدند. حالا هم به دلیل همین رصد دقیق خود هر گاه مشاهده می‌کنند که بازار ارز کمی فروکش می‌کند سریع تحریم‌های جدید و حتی نمادین می‌گذارند تا بازار از تب و تاب روانی نیفتد.به هر حال اثرات سیاست‌های نادرست بسته در اواخر سال ۹۰ نمایان و دلار به دو هزار تومان رسید. پول روی دست مردم ماند و بالاخره کوچ کرد.

• به نظر شما بهمن‌ماه برای اصلاح نرخ‌ها دیر بود؟

بازار سیگنال‌ها را گرفته بود. یک سال با یک بسته جلو رفتیم و آخر سال آن را تغییر دادیم و بسته‌ی جدید کاملا متفاوت و حتی متضاد با بسته‌ی قبلی بود.من فکر می‌کنم کسی باید جوابگو باشد که بالاخره کدامیک درست بوده است. یک سال زمان کمی نیست و کشوردر این مدت معطل چه چیزی بوده است؟

• به نظر شما نرخ واقعی دلار در شرایط فعلی چقدر باید باشد؟

فکر می‌کنم با همه‌ی فشارهای تحریم، حقیقت اقتصاد ایران نرخ فعلی را بیرون نمی‌دهد و الان چند عامل نرخ ارز ما را مدیریت می‌کند که اولی و مهم‌ترین آن، عامل روانی است که به حداکثر خود رسیده است. با کمترین اتفاقی شاهد بیشترین واکنش در بازار هستیم. شخصا اعتقادی به امنیتی کردن بازار ندارم اما شک هم ندارم که در کشور ما ریال‌هایی وجود دارد که به عمد برای خرید دلار فارغ از بازدهی اقتصادی‌اش حرکت می‌کنند. اتفاقا موقعی آن را می‌خرد که کمی در حال کاهش است. اقتصاد ایران اقتصاد خیلی بزرگ و توانمندی در مقابل اقتصاد جهان نیست اما نرخ ارز ما هم این نیست. در بدترین حالت و با همه‌ی فشارها نرخ دلار نباید بیش از ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ تومان باشد. بیش از این رقم، دیگر کارکرد اقتصاد نیست و مسایل دیگری پشت سر آن است.

• شما اعمال نشدن افزایش نرخ تدریجی و سالانه‌ی دلار متناسب با بامابه‌التفاوت نرخ داخلی و جهانی تورم در طول سال‌های برنامه چهارم و پنجم را چقدر در این بحران موثر می‌دانید؟!

این هم یکی از همان توهم‌ها بود و مغرورانه فکر می‌کردیم که نرخ دلار حتی باید کاهش هم پیدا کند. اگر در طول این سال‌ها به طور معقول اجازه‌ی نوسان نرخ ارز داده می‌شد الان شاهد این وضع نبودیم. در خیلی مواقع جلوی نوسان نرخ ارز را ‌گرفتیم. اگر ارز رشد طبیعی خود را در طول سال‌های گذشته داشت، و می‌توانست سهم معقول خود را از بازار بگیرد، یکی از چشم‌های امید تحریم‌کنندگان کور شده بود و می‌توانستیم آن را کنترل کنیم.

• پس شما سوءمدیریت داخلی را عامل موفقیت سیاست تحریم‌کنندگان در شرایط کنونی می‌دانید؟

من اسم آن را سوء مدیریت نمی گذارم . اشتباه در انتخاب راهبردها داشته ایم . توجه کنید تحلیل های اقتصادی با اهداف سیاسی در تمامی ادوارها وجود داشته و یکی از علل اصلی در عدم رسیدن به اهداف اقتصادی است.همه‌ی این موارد دست به دست هم داده بود. طی سال‌های متمادی یعنی نزدیک به یک دهه ما شرایط باثبات ارزی داشتیم و تصور یک چنین شرایطی را نمی کردیم. به همین دلیل پس از وقوع آن، تقریبا غافل گیر شدیم.

• حال با همه‌ی مشکلات فعلی مثل کمبود یا حداقل احتیاط در عرضه، واکنش شدید روانی بازار و مسایل دیگر، به نظر شما راهکار برون‌رفت از چنین شرایطی چیست؟

اخیرا مقام معظم رهبری جمله‌ای گفتند که به نظر من راهکار اصلی غلبه بر بحران است.

ایشان دقیقا فرموده‌اند: ” مسئولان در مسایل اقتصادی به سه عنصر نگاه علمی، برنامه‌ریزی مدبرانه و ثبات و استمرار سیاست‌ها توجه کامل کنند.”

متاسفانه در موضوع ارزی کمتر شاهد رعایت این موارد بوده ایم.به نظرم برنامه ریزی مناسبی وجود نداشت و ما وقتی با این شرایط مواجه شدیم تقریبا خلع سلاح بودیم.

اعتقاد دارم که باید به شدت از اعلام سیاست‌های پی در پی احتراز نمود. باید یک مدیریت واحد که به طور طبیعی بانک مرکزی است کنترل بازار ارز را به دست گرفته و به کمک سایر نهادهای ذیربط به اعمال سیاستهای کنترلی بپردازد.بخشنامه‌ای که سنجیده نباشد به فعال اقتصادی القا می‌کند که همه چیز از دست سیاست‌گذار در رفته است، در صورتی که برای سیاست‌گذاری موفق اعتبار سیاست گذارمهم‌ترین نکته است.

در این میان، نقدی هم به رسانه‌ها وارد است. در شرایطی که جنگ اقتصادی وجود داردنوع اطلاع‌رسانی رسانه‌ها درست نیست. آیا در شرایط جنگ تحمیلی هم خبررسانی این گونه بود؟! الان سربازهای واقعی در بخش اقتصادی نشسته‌اند و در شرایط نابرابر در حال پیشبرد جنگ اقتصادی هستند و رسانه‌ها باید کمک می‌کردند که نکردند. وقتی یک رسانه تیتر یکش را بر این قرار می‌دهد که دلار از دو هزار تومان یا سه هزار تومان گذشت این علامت را به فعال اقتصادی می‌دهد که اگر آب دستش است به زمین بگذارد و به دنبال دلار در بازار برود! اینجاست که اغراض سیاسی کمر اهداف اقتصادی را می شکند.

• اما نمی‌توان جلوی درز اطلاعات را گرفت. اگر رسانه نزند یک وبلاگ جزء می‌زند و همه به آن مراجعه می‌کنند.

نمی‌گویم که منتشر نکنند اما این گونه بدون استراتژی هم نباید بود. من فکر می‌کنم هیچ راهبردی در اطلاع‌رسانی اخبار اقتصادی انچنان که در مسایل سیاسی شاهدش هستیم وجود ندارد.

باید درک نمود که موقعیت عادی نیست و دشمن با تمام بضاعتش در صحنه جنگ اقتصادی درگیر است. نحوه اطلاع رسانی موضوعی است که باید بطور صحیح مدیریت شود.

• فرمایشات رهبری راهبردها را مشخص کرده است اما به نظر شما در شرایط کنونی چه راه حل‌های اجرایی وجود دارد؟

به هر حال بحثی که مقام معظم رهبری فرموده‌اند بلندمدت است و قطع به یقین باید به سمتش حرکت شود و مسئولان سیاست‌گذار به کار کارشناسی اعتقاد پیدا و به آن عمل کنند. باید اثرگذاری سیاسی بر متغیرهای اقتصادی کم شود و به هیچ وجه نباید این متغیرها در سیکل های سیاسی همچون انتخابات پیش رو دستخوش تغیرات شوند.

• شما راه‌اندازی اتاق مبادلات ارزی را به عنوان یکی از راهکارهای ضربتی در شرایط فعلی مفید می‌دانید؟

مثبت است. من از ابتدا با بوس ارز موافق نبودم چون باعث ایجاد یک بازار سوم می‌شد. اما اتاق مبادلات ارزی تفاوتی با بورس ارز داشت که من موافق راه‌اندازی ان بودم.در این اتاق دولت نرخ ارز را دو درصد پایین‌تر از قیمت بازار تعیین می‌کندواین نکته‌ی مثبتی است.

• پس چرا به محض راه افتادن اتاق مبادلات ارزی، قیمت دلار به شدت افزایش یافت؟

تا موقعی که دولت به عنوان عرضه‌کننده‌ی اصلی ارز، آن را با اختلاف قیمت زیاد نسبت به قیمت بازار عرضه می‌کرد این انگیزه و پتانسیل برای نشت ارز به بازار غیررسمی وجود داشت و خواه ناخواه رانت به وجود می‌آمد. اما موقعی که اعلام شد نرخ ارز در اتاق مبادلات، تنها دو درصد پایین‌تر از قیمت بازار است، این انگیزه از بین رفت. سفته‌بازان مطمئن شدند که از این پس ارز جدیدی به بازارشان ورود نخواهد کردو تقاضای واقعی دیگر به سمت این بازار نخواهد آمد.در واقع تمام تقاضای سفته‌بازی تنها با همین بازار محدود مواجه شد. البته رقم کمی هم در این بازار نبود اما به هر حال بازار مطمئن شد که این شیر آب دیگر داخل این استخر نخواهد بود و به همین دلیل به شدت واکنش داد.

• یعنی در کوتاه‌مدت. اما شما فکر می‌کنید تعیین نرخ دو درصد زیر قیمت بازار، در بلندمدت باعث کاهش قیمت هر دو بازار خواهد شد؟ یعنی مثلا اگر الان دلار در بازار ازاد ۳۵۰۰ تومان است، در مرکز مبادلات ارزی ۳۴۳۰ تومان عرضه شود؟!

بله. شاید در روزهای اول از بیرون جالب نباشد اما به دلیل اینکه شاهد نشت دلارهای رسمی در بازار غیررسمی نخواهیم بود، پس از مدتی شاهد افت قیمت‌ها در بازار غیررسمی و به تبع آن اتاق مبادلات خواهیم بود و قیمت‌های بالا دوام پیدا نخواهد کرد. مهم این است که دلار جدید نرود با اینکه حجم زیادی است.

• اما الان اختلاف نرخ بین اتاق مبادلات با بازار به ۱۰۰۰ تومان هم می‌رسد.

این سیاست درستی نیست چون انگیزه‌ی فروش دلار دولتی در بازار غیررسمی را افزایش می‌دهد. دولت باید همان اول رانت را خودش جمع کند.

• شما راهکاری برای کاهش تنش روانی در بازار هم پیشنهاد می‌کنید؟

ببینید! بازار ارز شاهد شوک بود تا توانست نقدینگی را به سمت خود جذب کند. در این شرایط برای خارج کردن نقدینگی از بازار ارز، بازارهای موازی ان باید شوک بدهند. الان بانک مرکزی برای فروش اوراق مشارکت خودش میزان جریمه نرخ بازخریدی اوراق را اندکی کاهش داده است که به نظر من اصلا کارا نیست. چون این بازارهای موازی نیاز به شوک دارند تا بتوانند نقدینگی جذب کنند. یعنی به یکباره نرخ اوراق از ۲۰ درصد به مثلا ۳۰ درصد افزایش پیدا کند. فقط این گونه می‌شود پول را از بازار ارز بیرون کشید.

• پس به نظر شما راه علاج شوک ارزی، شوک به بازارهای دیگر است؟

بله. بازار در شرایط کنونی فقط با شوک واکنش نشان می‌دهد. بانک مرکزی باید در جمع کردن منابع از بانک‌ها حمایت جدی کند. مثلا می‌تواند از بانک‌ها سپرده‌ی ویژه بپذیرد تا آن‌ها هم با نرخ مناسب منابع آزاد مردم را جمع کنند. بخشهای اندکی در اقتصاد ما با نرخ‌های تسهیلات کنونی بازدهی دارند و اگر بانک مرکزی می‌خواهد بانک‌ها به جمع‌آوری منابع از مردم با نرخ‌های بالا بپردازند باید از آن‌ها سپرده‌ی ویژه بپذیرد. پیش از این هم بانک مرکزی در شرایط تورمی و یا برای کم کردن قدرت خلق پول بانک‌ها، چنین سپرده‌هایی را پذیرفته است. همچنین باید سپرده‌گذاری ارزی را با ارائه‌ی سودهای مناسب بین مردم تشویق کند و تضامین مناسب برای بازپرداخت این حساب‌ها بدهد.

• اما متاسفانه برخی بانک‌ها به هنگام مراجعه‌ی مردم به جای ارز، به آن‌ها ریال مرجع پرداختند.

بانک مرکزی باید تضمین بدهد. درکل باید به ابزارهای موازی بازار ارز هم شوک داده شود تا بتوان به بازار نهیب زد.

• این کار با سودده شدن و بالارفتن شاخص‌های بورس امکان پذیر نیست؟

به نظرم بورس بضاعت تکان دادن و اثرگذاری در این حجم و با این شرایط را ندارد و راه درمان بحران کنونی از این طریق نیست. در تمام دنیا به جز امریکا که بازارسرمایه‌اش به بزرگی بازار پولی‌اش بوده و مردمش دانش تخصصی سرمایه‌گذاری در بورس را دارند، بازار سرمایه جزء کوچکی از بازار داریی‌های مالی است.

متاسفانه اتفاق ناخوش و ناگوار در بورس ما زیادمی‌افتدو به نظر من اندازه‌اش قدرت تاثیرگذاری بر بحران کنونی را ندارد.

• اما آیا می‌توان اعتماد را به مردم بازگرداند؟

من به توانایی و اقتدار ذاتی بانک مرکزی اعتقاد کامل دارم. این اولین باری نیست که اقتصاد ما شرایط خاص می یابد. البته ما دچار اشتباهاتی شده ایم اما غیر قابل جبران نیست. ما در سالهای دورتر بحران بدهی‌های ارزی و نیز افزایش نرخ های ارز را داشته و بر آنها فایق آمده ایم. شرایط امروز اقتصاد ما و توان ارزی و میزان ذخایر ما بسیار بهتر از گذشته است فقط بحث تحریم ها جدی تر شده است که یک وفاق ملی را برای کم کردن آثار آن باید به دست آورد. این نکته کلیدی باز گرداندن اعتماد به مردم است.

• به نظر شما این راهکارهایی که شما اشاره کردید کوتاه‌مدت است، چقدر می‌تواند به حل بحران کمک کند؟

همه‌ی این‌ها صرفا موکول کردن به آینده است. نرخ ۳۰ درصدی برای اوراق مناسب اقتصاد ما نیست اما تا یک سال می‌توان نفس کشید و یک سری راهکارهای بلندمدت را عملی کرد و دلخوش به نتایج آن بود.

این‌ها همه راهکارهای مدیریت بحران است که با آن‌ها می توان بحران را مدیریت کرد اما نمیتوان آن را از بین برد. می‌توان اثرات را کاهش داد یا به تاخیر انداخت اما به هر حال بحران وجود دارد. اقتصادما در حال مقابله با بحران است و با اقتصادی که در حال رشد است، تفاوت دارد.

• پس مفهوم اقتصاد مقاومتی اینجا به کار می‌آید که با اقتصاد در شرایط عادی متفاوت است؟

من صحبت‌هایی درباره‌ی مفهوم اقتصاد مقاومتی شنیده‌ام که به نظر من درست نیست و باید مولفه‌هایش به طور شفاف تعریف شود. مثلا برخی می‌گویند که در اقتصاد مقاومتی واردات بی‌رویه نشود، بهره‌وری افزایش یابد، کیفیت تولید کالاها بالاتر رود یا مواردی از این دست. مگر در شرایط عادی اقتصادی واردات باید بی‌رویه باشد؟!یا به کیفیت توجه نکرد؟ هر اقتصادی البته نه به طور دستوری باید ساز و کاری فراهم کند که وادرات بی‌رویه نباشد یا اینکه نگاهش به تولید داخل باشد. حمایت‌ها در این حوزه هم نباید دستوری باشد چون تجربیاتناموفقی در حمایت دستوری از یک صنعت خاص داشته‌ایم. حمایت با فراهم کردن زیرساخت‌ها میسر می‌شود.به هر حال وظیفه‌ی اقتصاددان‌هاست که مفهوم اقتصاد مقاومتی را به درستی تبیین کنند.

• تعریف شما چیست؟

وقتی که قرار به مقاومت است، باید قدرتمند بود. به اقتصاد قدرتمند نمی‌توان زور گفت چون دست برتر را ما داریم. تجارت با یک اقتصاد بزرگ و صادرات و واردات با ان برای کشورهای دیگر یک نیاز است و این اقتصاد مقابل همه چیز مقاومت می‌کند. آیا می توان چنین اقتصادی را تحریم کرد؟ خیر. کسی که می‌خواهد ما را تحریم کند خودش تحریم می‌شود. یکی از ابزارها، تولید قوی و باکیفیت است. همین حالا هم نفت ما قابل حذف شدن نیست و ما اگر چند کالای این گونه داشتیم به هر حال تحریم مان سخت‌تر بود و به جایی می‌رسید که خودشان را تحریم می‌کردند. آیا می‌توان با اقتصاد چین چنین کاری کرد؟ قطعا خیر. اگر تولیدی داشته باشیم که تحریم را بشکنیم و خودشان دنبال کالای ما بیایند، به مفهوم اقتصاد مقاومتی دست پیدا کرده‌ایم.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا