شهر

عبدالرضا گلپایگانی. معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران:

زیبایی‌های تهران را می‌شود زیباتر کرد

تهران به لحاظ منظر و نمای شهری از دید یک متخصص و کسی که مسئولیتش به طور مستقیم مدیریت شهرسازی و معماری است چگونه به نظر می رسد؟ شهری که گاهی زیبایی اش آن قدر دلربا و جذاب است که عکس ها و تصاویرش در شبکه های اجتماعی دست به دست شده و هزاران بار لایک می شود. گاهی هم منظر شهری و ساختمان ها و بی نظمی و شلختگی بصری اش سوژه نقد و گلایه و شکایت خیلی هاست. همین پرسش را با عبدالرضا گلپایگانی، معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران مطرح کردیم. او دانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی معماری از دانشگاه تهران است و بیشتر از ۲۰ سال پیش به خاطر عملکردش نشان معاون نمونه در مناطق تهران را دریافت کرد. او چند سال نیز دبیر ستاد طرح تفصیلی شهر تهران بود و در تجربه اجرائی اش به عنوان معمار ساخت مجموعه ها و ساختمان های مسکونی، تجاری و اداری، مدیریت و طراحی چندین پروژه بزرگ در شهرهای مختلف ایران و عراق را نیز دارد. گلپایگانی با نگاهی دقیق ابعاد مختلف پاسخ به این پرسش محوری را توضیح داده است. مشروح گفت وگو را بخوانید:

شهرداری تهران

نه به عنوان کسی که سمت و مسئولیت دارد، ابتدا از منظر خودتان به عنوان یک شهروند که در این شهر زندگی می کند و بعد کسی که متخصص موضوع هم هست، و نیز از دید یک مسئول، بگویید که تهران شهری زیباست یا زشت؟

به این پرسش باید از منظر یک دسته بندی جواب داد؛ مثلا به نظر من محیط طبیعی تهران بی نظیر و بسیار زیباست. اما آن چیزی که دست ساخته ماست، هم زیبایی هایی دارد که نمی شود منکر شد، هم زشتی های فراوانی. این طبیعت زیبا مخصوصا در فصل هایی که هوایش هم آلوده نیست، اثر کاستی هایی که در دست سازه های ما وجود دارد را کم و شهر را قابل زیست و تحمل می کند. منظورم از زیبایی های بستر طبیعی تهران، این دامنه های زیبای البرز است که تهران به آن تکیه داده و یک جور زیبایی ایجاد می کند و سخاوتمندانه منابع زندگی را در اختیار دشت تهران گذاشته است.

تهران به لحاظ شهرسازی چطور است؟

 به لحاظ شهرسازی هم زشت و زیبا دارد. نه اینکه بگوییم همه اش زشت است، نه اینکه بگوییم همه اش زیباست. بخش عمده ای از زشتی شهر به نظر من شاید برمی گردد به رفتاری که ما در شهر داریم. شما یک روز تعطیل که خلوت است، گشتی در خیابان های تهران بزن ببین چقدر قشنگ است. مثلا بسیاری از مردم و بیشتر تهرانی ها می گویند عید تهران خیلی قشنگ است. از نظر کالبدی و شهرسازی که عید و غیر عید تهران با هم تفاوتی ندارد، چه چیزی است که عید تهران را قشنگ تر می کند؟ یکی هواست، آسمان صاف و آبی را می بینی؛ دوم این اغتشاشی که در روزهای عادی در خیابان ها هست را نمی بینی. همین که چیزی سر جای خودش نیست ذهن آدم را خسته می کند و امکان لذت بردن از زیبایی های شهر را می گیرد. این است که نوروز تهران، واقعا نوروز است چون آن شلوغی و اغتشاش و ازدحام و درهم ریختگی را کمتر می بینی یا اصلا نمی بینی. اما برای اینکه این بستر زیبا و این دست سازها را بهتر کنیم حتما راه حلی هست. این طور نیست که مثلا دیگر فرصت ها از دست رفته باشد و نشود کاری کرد. نه، این بستر و طبیعت زیبا، همراه با خلاقیتی که در جوانان مملکت است و با علاقه ای که آنها به وطن شان و تهران دارند، اگر دست به دست هم دهد، می تواند خیلی کارها کند که تهران را از آنچه هست، بسیار زیباتر کند.

بعضی ها قرائتشان از زیبایی منظر شهری یا کلیت شهر، به این شکل است که شهر تهران در مجموع زیباست و لازم نیست چیزی به آن اضافه شود. فقط یکسری از همین اضافات کم شود زیبایی اش بر می گردد. شما با این قرائت موافقید یا اینکه نه، برای زیبا کردن شهر باید کارهای دیگری انجام داد؟

یک جاهایی باید چیزهایی اضافه کرد و جاهایی هم باید یک چیزهایی را کم کرد. اینکه من می گویم در تعطیلات و نوروز، تهران زیباست، چون یک چیزهایی را کم می کنیم. آنچه عمدتا در آنجاست، اغتشاش و بی نظمی است. این اغتشاش و بی نظمی را اگر از تهران بکاهیم بخشی از زیبایی اش نمودار می شود. این زیبایی وجود دارد، ما خیلی به واسطه درهم تنیدگی ها و ازدحام آن را نمی بینیم. این مفاهیم زیبای شهر تهران را می شود با کاستن و کم کردن و حذف زوائد، نمایش داد و اجازه بروزش را فراهم کرد. البته تهران شهری است که در بستر تمدن ایرانی که یک تمدن چندهزارساله است، آمده و نمود پیدا کرده و شکوفا شده، این بخشی از زیبایی شهر تهران است.

آنچه در این سال ها به آن اضافه شده، همین هویت تاریخی را هم پنهان یا مخدوش کرده است.

چیزهایی که به آن اضافه کردیم، همه اش بد نیست. اگر کاری را خردمندانه بکنید حتما به نمودار کردن امر زیبا می تواند کمک کند. یک جاهایی باید دست زد، آرایش کرد، پیرایش کرد، اشکالی ندارد که شما برای نمودار کردن بخشی از زیبایی، جاهایی را آرایش کنی یا تغییر دهی.

شما هم اشاره کردید به هویت تاریخی و فرهنگی ما و هم اینکه با ساختن می شود زیبایی هم ایجاد کرد. همین الان این ساختمان ها و نمای روبه رویی دفترتان را ببینید، بالاخره معماری شهر و شهرسازی تاریخی فرهنگی ایران یکسری ویژگی ها داشت؛ مثلا مصالح یک بنا بستگی و ارتباط مستقیمی با اقلیم آن منطقه داشت، یعنی ما از تماشای یک منظره شهری می فهمیدیم این شهر یا روستا در اقلیم کوهستانی است یا دشت و کویری. ولی در معماری و شهرسازی کنونی شهری مثل تهران و نیز شهرهای دیگر، یک ساختمان آجر است، آن یکی کنارش شیشه است، یکی دیگر کامپوزیت است، آن یکی سیمانی است. این اغتشاش از چه زمانی و چرا شروع شد؟ آیا راهی برای جلوگیری از آن هست؟ این مدل را می شود زیبا دید و زیبا تحلیل کرد؟

بعید است کسی اعتراف نکند این چیزی که الان ساختیم امر زیبایی نیست، بعید است کسی بیاید بگوید نه اینها خیلی هم قشنگ است. هرچند ممکن است یک عده ای که از خارج از تهران می آیند اینجا، چیزهای را ببینند و به نظرشان قشنگ باشد، اما اینها قشنگی را با بدیع بودن قاطی میکنند. ولی واقعیت این است که این گونه نیست. زیبایی یک امر پایدار است. برای مجموعه شهر تهران به ویژه در موضوع کالبد شهر، ما خیلی س هل انگارانه برخورد کردیم و آن بستر زیبا را به عمران و آبادانی بدل نکردیم. تا حدی در حق تهران ظلم و جفا کردیم. این شهر می توانست خیلی بهتر از این باشد. بزرگ ترین ظلمی هم که کردیم این است که جریان خروجی نهایی که منجر شده به همین کالبدی که خیلی جاهایش هم زشت است، باید از یک فرایند تاریخی، مبتنی بر اندیشه و سوابق تاریخی، ویژگی های طبیعی و اجتماعی به دست می آمد و براساس آن اصول و قواعد ساخت وساز تبیین و تدوین می شد. اما این اتفاق در تهران نیفتاده؛ نه اینکه بگویم مطلق نیفتاده ولی متأسفانه آن طور که باید باشد، نبود.٫ خیلی از تصمیماتی که گرفتیم منطبق بر اصول بنیادین مثل ظرفیت طبیعی، وضعیت ساختار اجتماعی و محیط تاریخی و حتی توان و دانش و تکنولوژی مان نبود. اگر این مواردی که برشمردیم بر رفتار ما حاکم بود، خروجی وضعیت شهر این نمی شد. در واقع جریان حاکمیت باید این کار را می کرد؛ یعنی مدیران کشور و شهر که اصولا کارشان ایجاد این زنجیره و مراقبت از آن بود. زنجیره ای که از یک جریان خردورزانه شروع می شود و به یک جریان خردورزانه خاتمه پیدا می کند. هر تصمیمی که شما در شهر می گیری باید مبتنی بر یک کار دقیق کارشناسی باشد، باید با استفاده از تجارب خودت در سرزمینت باشد، با استفاده از تجارب سایر مردم دنیا باشد، اگر این زنجیره اتفاق می افتاد، به نظر من این طور نمی شد. در حقیقت گویا این شهر مادر نداشته است، مادری که اینها را نظم دهد. ولی باز می گویم این آخر کار نیست. آخر دنیا نیست. تهران را می شود خیلی زیباتر کرد.

به نظرتان یکی از راهکارهای به نسبت ساده برای زیباتر کردن پایتخت چیست؟

در تهران فقط همین چیزهای اضافه را جمع کنی شهر خیلی زیباتر می شود. یک روز من از میدان آزادی تا میدان فردوسی، انواع نرده هایی که برای جدا کردن، ساخته شده را شمردم، فقط در این مسیر، بیشتر از ۱۲ جور نرده وجود داشت. این ذهن را خسته و مغشوش می کند. در حالی که مثلا در شهری مثل رم، پایتخت ایتالیا کلا یک یا در نهایت دو جور نرده وجود دارد، این نمونه ای است از پدیده های دیگری که در شهر داریم. یک مثال دیگر بزنم هم بد نیست؛ در کتاب های استاندارد طراحی شهری، توصیه شده که در شهر باید یک میله زده شود که روی آن این موارد سوار شود: پایینش چراغ راهنمایی در دید عابر است، بالاتر تابلوی ورود ممنوع یا گردش به چپ ممنوع، بالاتر می رود اسم خیابان و مسیر هدایت خیابان، می رود بالاتر تابلوی چراغ راهنمایی و رانندگی برای ماشین ها و… یعنی برای پنج کارکرد یک پایه باید زده شود. ولی شما ببین در تهران، برای پنج کارکرد، شش تا پایه زده شده! در بعضی جاهای خیابان ولیعصر یکسری پایه هست فقط برای اینکه ریسه های عید و جشن ها را به آن ببندند. در حالی که با فاصله پنج متر آن طرف تر یک چراغ روشنایی دارید که می توانستید آن را کمی جابه جا کنید و به آن چراغ ببندید. این شهر اگر مادر داشت، می گفت برای چه از مردم عوارض می گیری، از زن بیوه و کارگر با دستان پینه بسته و بچه یتیم عوارض می گیری تا یک میله بزنی اینجا فقط برای اینکه یک ریسه به آن وصل کنی؟ اینها یعنی شهر مادر ندارد. این موضوع نه تنها یک اغتشاش کالبدی است، بلکه نوعی اغتشاش ذهنی برای تو ایجاد می کند.

ساختمان های تهران به غیر از اینکه به لحاظ مصالح و نما دچار نوعی آشفتگی و بی نظمی هستند، به لحاظ ارتفاع هم انگار از قاعده و قانونی پیروی نمی کنند، علت این چیست؟

بله، در ضوابط معماری طرح تفصیلی شهر تهران، در یک خیابان یا یک کوچه، متناسب با مساحت زمین می توان سه طبقه، چهار طبقه… هفت طبقه و آن زمانی که برج باغ میدادند، ۹ طبقه و ۱۰ طبقه هم می شد ساخت! این یعنی در یک کوچه این همه اغتشاش وجود دارد. این اغتشاش یک جنبه اش به هم ریختگی کالبدی است، ولی جنبه عمیق ترش حس تبعیضی است که برای شما ایجاد می شود. این حس تبعیض بیشتر ذهن ما را خسته و افسرده میکند. این به همان دلیلی است که گفتم؛ اینکه آن جریان خردورزانه بر شهر حاکم نبوده و گویا شهر، شهر بی مادری بوده. واقعا در خانه ای که مادر نباشد، این اغتشاش و به هم ریختگی و دعوای بین بچه ها و… هست. در تهران این مادر نبود.

گفتنی است سومین نمایشگاه و همایش نما به همت مجتمع رسانه‌ای راه و ساختمان با همکاری معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران در تاریخ ۲۱ تا ۲۳ مهر ۱۴۰۰ در محل نمایشگاه های تخصصی شهرداری تهران(بوستان گفتگو) برگزار می‌شود، علاقه‌مندان برای اطلاعات بیشتر میتوانند به این لینک مراجعه کنند

 

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا