شهر

محمدرضا حائری مطرح کرد؛

همه متخصصان شهری برای نجات تهران دست به کار شوند

مشکلات شهر تهران از حدود تحمل شهروندان و حتی تحمل خودِ شهر فراتر رفته است. برخی، ریشه آن را در طرح‌هایی که برای سامان‌بخشی شهر تدارک دیده شده (طرح‌های جامع و تفصیلی) می‌دانند و بخشی دیگر، آن را نتیجه بی‌کفایتیِ شهرداری و شورای شهر؛ و نهایتاً گروه سومی که بر غلبه سوداگری بر حوزه ساخت‌و ساز که خود ریشه در اقتصاد ضعیف صنعتی و کشاورزی در کشور دارد.

مشکلات شهر تهران از حدود تحمل شهروندان و حتی تحمل خودِ شهر فراتر
رفته است. برخی، ریشه آن را در طرح‌هایی که برای سامان‌بخشی شهر تدارک دیده شده
(طرح‌های جامع و تفصیلی) می‌دانند و بخشی دیگر، آن را نتیجه بی‌کفایتیِ شهرداری و
شورای شهر؛ و نهایتاً گروه سومی که بر غلبه سوداگری بر حوزه ساخت‌و ساز که خود
ریشه در اقتصاد ضعیف صنعتی و کشاورزی در کشور دارد. در این مصاحبه، محمدرضا حائری
که خود در تدوین آخرین طرح جامع تهران شرکت داشته است، تلاش می‌کند پس از تفکیک
سهم هر یک از این عوامل، راهکاری برای این وضعیت نابسامان ارائه دهد. راهکاری که
او دسترسی به آن را به‌واسطه متخصصانِ شهری –اعم از معمار و شهرساز و اقتصاددان و جمعیت‌شناس
و غیره- می‌داند. متخصصانی که به باورِ محمدرضا حائری، چشم‌پوشی شهرداری و شورای
شهر بر وجود و دانش آن‌ها، نباید مانع از آن شود که آن‌ها خود رأساً وارد کار شده
و نهادهای مسئول شهری را در مقابل مسئولیت‌ها و وظائفشان در یافتن راه حلی برای
مشکلات متعدد شهری قرار دهند
.

ارزیابی
شما به عنوان یک معمار وشهرساز از اصول و احکام طرح جامع شهر تهران به عنوان
قانونِ پایه‌ی هدایت شهرسازی در شهر تهران، چیست؟

پیش از پاسخ به این پرسش مایلم توضیح تاریخی کوتاهی در مورد آغاز
مداخله دولت در سروسامان دادن به شهر بدهم. امری که از دهه‌ی چهل شمسی با شکل‌گیری
وزارت آبادانی و مسکن آغاز می‌شود. پیش از این، دولت خود چندان نقشی در مداخله و
مدیریت شهرها ایفا نمی‌کرد. این کارِ شهرداری بود و دولت هم تقریباً آن را به‌عنوان
یک نهاد عمومی به رسمیت می‌شناخت. مداخله دولت در امور شهر با تشکیل وزارت آبادانی
و مسکن در دهه ۱۳۴۰
آغاز شد،
اما روشن نبود که منظور از آبادانی چیست و یک دهه بعد نام این وزارتخانه به وزارت
مسکن و شهرسازی تغییر یافت. آبادانی رفت و جایش را به یک واژه نسبتاً دقیق‌تری به
اسم شهرسازی داد. در قانونِ تأسیس این وزارتخانه است که برای اول بار صراحتاً از
طرح جامع و تفضیلی با دقت و جزئیات بیشتری صحبت می‌شود
.
طرح جامع یک طرح کلان و راهبردی است،که از جنبه‌های مختلف اجتماعی،
جمعیتی، اقتصادی، اشتغالی و ساختی و ساختمانی پیکربندی و جهات توسعه شهر را در نظر
دارد. طرح جامع قرار است تکلیف مردم را با زمین و توسعه شهری روشن کند
. پیش از این هم در ایران طرح‌های دیگری تهیه می‌شد که معروف بودند به طرح‌های
هادی، که بیشتر روی جنبه‌های زمین و ساختمان و دسترسی‌ها و جهات توسعه شهر طرح‌ریزی
می‌کردند، اما از زمانی که طرح جامع به میان آمد مسائلی هم که مستقیماً با درامد و
اشتغال و تحصیلات و بهداشت شهروندان مرتبط بودند به موارد طرح‌های هادی اضافه شد.
مسائلی که آشکارا بحث مدیریت شهری را در الویت قرار می‌داد
.

وزارت کشور مسئول تهیه طرح‌های هادی بود. دفتر فنی‌ای
در این وزارتخانه مسئول طرح هادی بود. همین امروز هم اگر به همدان بروید، میدان
اصلی شهر که میدانی است شبیه به میدان حسن‌آباد تهران سرِ جایش است و یاد و خاطره
اولین طرح‌های هادی‌ای است که در سال‌های۱۳۰۶-۱۳۰۷ برای این شهر تهیه شد. پیش از
تأسیسِ وزارت مسکن و شهرسازی که متولی تهیه طرح جامعی شد که شهرداری باید آن را
اجرا می‌کرد، رابط دولت و شهرداری وزارت کشور بود. حالا وزارتخانه جدیدی آمده که رابطه‌اش
با شهرداری تعریف نشده بود اما مسئولیت تهیه طرح و برنامه توسعه شهر را بر عهده
داشت. در همان دهه ۵۰ نهاد دیگری هم وارد کار شد: شورای عالی معماری و شهرسازی که
در قانون تأسیسش آمده که عالی‌ترین نهاد تصمیم‌گیرنده در مورد شهر است؛ بعد از
هیئت دولت قرار دارد و مصوباتش که به آن لایحه می‌گویند مثل مصوبات هیئت دولت جنبه
قانونی و اجرایی دارد
.

یکی از مشکلات از همان ابتدای کار ناروشن بودن روابط این نهادها بود.
با وقوع انقلاب، مشکل دیگری هم پیش آمد و آن بازبینی نشدنِ به‌موقع طرح جامع پس از
مدت زمانِ دهساله تعیین شده بود. طرح جامع در سال ۱۳۴۹ تهیه شد و باید در سال ۵۹
بازبینی می‌شد. اما در سال ۵۹ اولویت‌های کشور امکانی برای اینکار نمی‌گذاشت.
بازبینی به سال ۶۹ موکول شد. در این ده سال با رشد شتابان شهرنشینی و شهری روبرو
هستیم، به جرأت می‌توان گفت که هیچ ضابطه‌ای هم برای رشد شهر لازم الاجرا نبود
.
بنا به علتی که بر من نامعلوم است، نامِ “طرح جامع تهران”
را می‌گذارند
طرح
ساماندهی شهر تهران” و گفته می‌شود که در نتیجه، این موضوع گیر قانونی پیدا
می‌کند و غلامحسین کرباسچی می‌گوید که آن را قبول ندارد و به مصوبات طرح جامع سال ۱۳۴۹
که به واقع تنها طرح قانونی مصوب بود پای بند می‌ماند
. البته
این را هم بگویم که این امتناع از پذیرش طرح ساماندهی دلیلی دیگرهم داشت و آن
اینکه برای تهیه آن با شهرداری مشورت نشده بود. از طرف دیگر درست است که متخصصین
زحمت می‌کشند، پژوهش می‌کنند، فرمول در می‌آورند و قوانین مختلفی را مورد بررسی
قرار می‌دهند و دستورالعمل‌های زیادی تهیه می‌کنند، اما وقتی که آن طرح می‌خواهد
اجرا شود به این دلیل که اقتداری در پشت آن نیست، طرح ضمانت اجرایی ندارد
.

پس مشکل عمده در طرح جامع، عدم هماهنگی میان نهادهای دولتیِ متولی شهر
و شهرداری است؟

محمدرضا حائری: فقط این نیست. ببینید طرح جامع باید توسط تمامی
نهادهای دولتی هم به رسمیت شناخته شود. می‌گوییم طرحِ
جامع”،
پس برای وزارت آموزش‌وپرورش برای وزارت بهداشت و برای ارتش هم برنامه و طرح ارائه
کرده است. بدون هماهنگی و بدون اینکه توسط دیگر نهادها به‌رسمیت شناخته شود پایه‌اش
لق است. آن قدرت فائقه‌ای‌که در پس این طرح می‌بایست قرار می‌گرفت، به جای خودش
نبود. درست که طرح قانونی و مصوب بود و اکثر وزرا در شورایعالی شهرسازی باید در
موردش نظر می‌دادند، اما اینکه درست درک کرده باشند که حالا طرحی قانونی برای شهر
آمده که همه باید به آن گردن بگذارند امری بدیهی نیست. نتیجه اینکه همانطور که در
بررسی‌های انجام گرفته در دهه‌های گذشته تحت عنوان میزان تحقق‌پذیری طرح‌های جامع
می‌توان دید، میزان تحقق طرح‌های جامع در ایران زیر بیست‌وپنج درصد است و در
مواردی دیگر به اندازه هفت یا هشت درصد
.

یعنی در هیچ حوزه‌ای طرح‌ها و پیشنهادات طرح جامع به حدّ نصاب نرسید؟

در چند نسلی که از طرح‌های جامع گذشته این طرح‌ها فقط در سه پیش‌بینی
کاربری‌ها به حد نصاب نزدیک شده‌اند. یکی کاربری مسکونی که گاه از صد درصد هم
بیشتر شده است. بعد شبکه معابر و سوم کاربری‌های تجاری. باقی عملکردها زیر پیش
بینی محقق شده‌اند و برخی دیگر مثل کاربری‌های آموزشی، ورزشی، فرهنگی و تفریحی زیر
سی درصد و بیست درصد تحقق یافتند و زیرساخت‌های شهری هم به همین صورت
.

یعنی هیچ
متخصصی نبود که از همان آغاز به این مسائل اشاره کند؟

بحث‌ها بیشتر کلی بود. مثلاً اینکه طرح جامع برای کشوری خوب است که از
تکنوکراسی و بوروکراسی قوی مثل آنچه در غرب وجود دارد برخوردار باشد. بعد طرح جامع
را به دلیل وارداتی بودن نقد می‌کردند
. برخی
دیگر ناتوانی دولت را در تحقق برنامه و طرح‌ها نقد می‌کردند. کمتر کسی وارد
جزئیاتِ اجرایی می‌شد. می‌خواهم به یکی از این جزئیات اشاره کنم
.

ساز و کار طرح جامع اول تهران که در ابتدای بحث به آن اشاره کردم
عبارت بود ازتخصیص کاربری زمین (عملکردها) به قطعات تفکیک شده زمین (پارسل)، مثلاً
طرح جامع می‌گفته که این قطعه از زمین در فلان منطقه از شهر باید مدرسه بشود و به
محض تصویب این طرح، مالکِ آن قطعه زمین دیگر حق نداشت زمینش را به چیزی جز کاربری
آموزشی اختصاص دهد و به اصطلاح زمین وی قفل می‌شد. خوب حالا وزارت آموزش‌وپرورشی
که پول بخاری برای کلاس مدارس را نداشته است چطور می‌توانسته بیاید و این زمین را
بخرد؟ نتیجه آنکه نه مالک می‌توانست آن زمین را بفروشد و نه وزارت آموزش‌وپرورش می‌توانست
آن را بخرد و زمین سال‌ها رهاشده باقی می‌ماند. و همین موضوع در مورد بسیاری دیگر
از کاربری‌ها هم صادق بود. پس هم ایرادات کلی ناظر بر ضعف قدرتی که از طرح جامع
دفاع کند وجود داشت و هم ایرادات جزیی. در نتیجه نوعی روزمرگی بر شهرداری غالب شد
که البته با پول نفت تا حد زیادی از چشم‌ها پنهان ماند
.

و این‌ها هیچکدام گوش شنوا پیدا نکرد و در طرح‌های بعدی مورد توجه
قرار نگرفت؟

طرح جامع شهری که اکنون ما با آن سر و کار داریم، نسل جدید و در واقع
نسل سوم طرح جامع شهر تهران است. در دهه هشتاد قرار بر تهیه طرح جامعی جدیدی برای
شهر تهران شد و در سال‌های هشتادوچهار و هشتادوپنج قرارداد تهیه آن بسته و در سال
۸۶ برای تصویب به دولت ارسال شد
. این طرح،
طرح مترقی‌تری بود نسبت به گذشته. حداقل سه دلیل قانع‌کننده برای این حرفم دارم
.

اولاً در این طرح، اکثر قریب به اتفاق مهندسین مشاور شهرساز را درگیر
مطالعه و طراحی کردند و تا حدی یک مشارکت تخصصی در تهیه آن صورت پذیرفت. تهران در
آن زمان بیست منطقه داشت و دو منطقه نیز به آن اضافه شد. هر مشاور مسئول طراحی یک
منطقه شد و به این ترتیب بیست‌ودو مشاور درگیر طرح جامع شدند. و مشاور مادر ترکیبی
بود از چند مشاور. این‌ها هماهنگی، تهیه و هدایت طرح را بر عهده داشتند
.

دوم اینکه در طرح فعلی، دیدگاه طرح را از دیدگاه تخصیص کاربری به یک
پارسل به دیدگاه پهنه‌بندی (زونینگ) تغییر دادند. یعنی اینکه دیگر نمی‌آمدیم بر
اساس یک قطعه زمین برای یک محدوده سیاست‌گذاری کنیم، بلکه این بار بر اساس گرایش‌های
تاریخی تحقق یافته در پهنه این کار انجام می‌شد و در نتیجه امکان تحقق کاربری‌ها
پویاتر صورت می‌گرفت
.

سوم، در این طرح سعی شد که طرح جامع و طرح تفضیلی همزمان جلو برده
شوند. چرا که به‌طور متوسط قبلاً چهار سال طول می‌کشید تا تصویب طرح جامع انجام
گیرد، و چهار سال هم‌زمان تصویب طرح تفصیلی به درازا می‌کشید و دوره عمر طرح هم ده‌ساله
بود که با احتساب تلف شدن هشت سال ،به محض ابلاغ طرح شهر به شهردار، شهر دگرگون
شده بود. حالا این زمان کوتاه می‌شد و طرح اجرائی زودتر تهیه می‌شد
.

به طور مشخص منظورتان از در نظر گرفتن گرایش‌های تاریخی چیست؟

از منظر
تاریخ بلند مدتِ این سرزمین، یعنی تاریخ تمدنی‌اش می‌توان دید که وضعیت تمدنی ما
با دو رشته‌کوه البرز و زاگرس عجین است و این دو رشته کوه، پایه‌های تمدنی ما را
شکل دادند و ما همواره در رانِ کوه‌ها سکونتگاه‌هایمان را ساخته‌ایم و باعث خلق
تمدن شده‌ایم. در مورد تهران نیز همینگونه بوده است
.

ری و تجریش که تمدن‌های چند هزار ساله دارند شواهدی هستند بر این
مدعا. در مورد طرح جامع نیز ما سعی کردیم همین نگاه را حفظ کنیم. ما به این نتیجه
رسیدیم که احیای رود- دره‌های تهران خیلی مهم است و این هفت رود دره اشغال شده شهر
تهران، یعنی از دارآباد تا کن باید احیا شود و در واقع طبیعت تهران و ساختار طبیعی
و ساختار اجتماعیِ رشدش، نه شرقی- غربی بلکه شمالی – جنوبی بوده است. این در اولین
طرح جامع تهران رعایت نشد و در واقع اولین طرح جامع تهران در بی‌توجهی به ساختار
تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی این شهر تدوین شد که گسترش آن را در شرق و غرب پیش‌بینی
می‌کرد. تا سال ۱۳۳۸ رشد تهران در جهت شمالی و جنوبی بوده است که اسناد و نقشه‌های
آن موجودند
.

طرح جامع اول این طبیعت و ساختار طبیعی تهران را متوجه نشد و به صورت
توسعه شرقی – غربی در نظر گرفته شد و به‌گونه‌ای شهر را شرقی-غربی کش دادند که
ماندن ساختار تاریخی تهران در وسط این کشیدگی شرقی-غربی باعث ضعف شهر تاریخی شد،
زیرا جاده‌های آسفالته شرقی
غربی
تهران، باعث قطع رابطه شمال و جنوب شهر شد. اما همین جاده‌های تازه باعث می‌شد که
قبل رسیدن آب و برق و زیرساخت شهری، ساخت‌وساز در آن پیرامون آن‌ها شروع شود. جاده
و آسفالت، طلایه‌داران شهرسازی معاصر هستند و به دلیل نبود کنترل روی آن‌ها به محض
جاده کشی شاهد اسکان در نواحی اطراف آن‌ها هستیم
.

و طرح جامع دوم؟

محمدرضا حائری: طرح جامع دوم تلاش کرد تهران را همچون پنج شهر ببیند:
شامل تهران‌های شمالی، جنوبی، مرکزی، شرقی و شهر غربی. ایده طرح ساماندهی یا طرح
جامع دوم جمع و جور کردن رهاشدگی ناشی از شرقی و غربی شدن تهران بود و این کار
زمان زیادی را طلب می‌کرد
.

یعنی تا زمانِ رسیدن به طرح جامع سوم، اهدافِ طرح جامع دوم محقق نشده
بود؟

خیر محقق نشد و این یکی از مشکلات بود و مشکل دیگر هنگامِ تدوین طرح
جامع سوم آن بود که پدیده کوه‌خواری و تصرف حریم رودخانه‌ها و رود دره‌ها که قرار
بود بر پایه آن طرح جامع سوم را شکل دهیم ابعاد گسترده‌ای یافته بود. ما حتی شاهد
پدیده گورستان‌خواری هم در شهر تهران بوده‌ایم. وفقِ مطالعاتی که در دهه هشتاد
داشته‌ایم از دویست گورستان موجود در تهران هشتاد گورستان باقی‌مانده بود که اکنون
به تعداد کمتری رسیده است و ما شاهد آن هستیم که هر روز حریم‌ها، کوهپایه‌ها، رود دره‌ها،
اراضی سبز و کشاورزی وگورستان‌ها را تبدیل به ساختمان‌های بلندمرتبه می‌کنند
.

همانطور که گفتم طرح جامع سوم شهر تهران سعی در احیای هفت رود-دره
تهران داشت که برای تهران بسیار مهم و حیاتی‌اند و سبزینگی و آب‌وهوای مناسب را
برای تهران تأمین می‌کردند. اما زمین‌خواری و حریم خواری را شاهد بودیم که باعث
تصرف تمامی این حریم رودخانه‌ها و رود-دره ها و نرسیدن آب‌وهوای مطبوع دامنه‌های
البرز به پهنه شهر تهران می‌شد. هدف دیگر طرح جامع سوم همان تقویت شبکه معابر
سواره شرقی-غربی تهران بود که بر اساس آن انواع جاده‌ها و تقاطع‌های جدید برای شهر
تهران ایجاد شده بود. به هر تقدیر طرح سوم شهر تهران بسته شد و به شورای عالی
شهرسازی و معماری رفت. بنده هم به عنوان همکار مدیر پروژه در این جلسات شرکت می‌کردم.
ناگهان روزی در جلسه‌ای آقای احمدی‌نژاد آمدند و به‌صورت دستوری و برخلاف تمام
مطالعات کارشناسی صورت گرفته گفتند که بیست درصد به جمعیت شهر تهران اضافه کنید.
من استعفا دادم و از آن کمیته خارج شدم، زیرا دیگر زور ما نمی‌رسید و کسی حرفمان
را گوش نمی‌داد. نه سقف جمعیتی که دیده شده بود را کسی قبول داشت و مداخلات در
محتوای طرح هم شروع شد
.

اکنون تهران بر اساس کدام طرح جامع پیش می‌رود؟

مجری، یعنی همان شهرداری، مدعی است که طرح جامع جدید تهران را ملاک
عمل قرار داده است، اما طرح جامعی که ما می‌شناختیم و در فرآیند تهیه آن بودیم،
این چیزی نیست که اجرا شد. برای من کاملاً این ابهام موجود است که این طرح تفضیلی
مناطق شهری تهران که باید بر اساس طرح جامع باشد چه ارتباطی با آن طرح دارد. آن
طرح آرمان‌ها و میثاق‌های دیگری داشت، ولی این طرحی که الآن ملاک عمل است ، باعث
شده تهران به این ناموزونی دربیاید و این میزان از تراکم فروشی روی دهد. هرگز این‌ها
در آن طرح نبود
.

چه عواملی مسبب وضعیت نابسامان ساخت‌وساز در شهر تهران هستند؟

صریحاً بگویم امروز ما در وضعیت بی‌قانونی به سر می‌بریم. طرح جامع
ایراد دارد اما اگر اجرا نشود، نه پایه‌ای می‌ماند و نه اساسی. مجری یعنی شهرداری
از طریق کمسیون‌های جریمه و خلاف دائماً در طرح جامع مداخله می‌کند و طرح جامع و
شهر را به صورتی آبله رو و غیر قابل زیست تبدیل کرده است
.

مداخله از چه طریقی؟

مداخله شهرداری از طریق کمیسیون ماده پنج است که مدام در کاربری‌ها
دست می‌بَرَد. کمیسیون ماده پنج که ذیل بند پنجم قانون تأسیس شورای عالی شهرسازی و
معماری ایران شکل گرفته قرار است و قرار بود که هرازگاهی مغایرت‌های کوچک طرح
تفضیلی را به نحوی هماهنگ حل و فصل کند و اگر مغایرت اساسی بود به صحن شورایعالی
باز گرداند! اکنون اساسی و غیر اساسی مرزشان معلوم نیست تعداد مغایرت‌ها هم حد و
مرز ندارند. روزانه تعداد زیادی مغایرت با طرح تفصیلی حل و فصل می‌شوند و درواقع
خلاف‌ها رسمیت می‌یابند. شهرداری نیز این را ترجیح می‌دهد زیرا می‌تواند از خلاف
جریمه بگیرد و برایش محل درآمدی باشد و بعد کمسیون‌های ماده‌های ۱۰۰ و ماده ۹۹، که
شرح وظایف‌شان قلع و قمع کردنِ خلاف‌های ساخته شده در داخل محدوده قانونی و حریم
شهر است
. و در این گونه موارد نیز شهرداری ترجیح می‌دهد
خلاف شکل و شهرداری جریمه بگیرد
.

پس شورای شهر چکاره است؟

در زمینه تصمیمات کمیسون ماده ۵، شورای شهر هیچ‌کاره است و در این
گونه موارد نقش ارزنده‌ای ایفا نکرده. البته شورای شهر در این کمیسیون نقشی نظارتی
دارد. اما حتی این نقش را هم ایفا نمی‌کند
. یعنی می‌تواند
با حضور در جلسات از شهرفروشی و مداخله شهرداری مطلع شود و آن‌ها را به نظر مردم
برساند. اما کاری در خور نکرده است. شورای شهر می‌تواند از متخصصین دلسوز و
دانشمند و نه متخصصین سیاست زده دعوت کند بیایند و به آن‌ها برای کنترل و نظارت بر
شهرداری کمک کنند. می‌تواند از ظرفیت‌های مردمی و نهاد حرفه‌ای و مدنی استفاده
کند. اما همه چیز به دعواهای سیاسی و جناحی خلاصه شده است. این مانع از آن نباید
باشد که ما کارِ خودمان را نکنیم. از شورای شهر بخواهیم پاسخگو باشد. بدون شک باید
کار را از شورای شهر شروع کرد یعنی از جایی که ما خودمان در آن مؤثر هستیم
.

مفهوم شهر یک مفهوم خاص و پیچیده است. یک مفهوم بیش‌ُبعدی است. زیرا
انواع مسائل اجتماعی و اقتصادی، تنگاتنگ با مسائل ساخت‌وساز و بسازوبفروشی در شهر
در جریان است. پس یکی از مسائل خیلی مهم آن است که متخصصان برای افرادی که می‌خواهند
مسئولیت‌های شهری را بر عهده بگیرند، خوراک آموزشی تهیه کنند و گذراندن این دوره‌ها
برای مسئولان مربوطه اجباری باشد. ما اکنون بیش از هزار شهر در کشورمان داریم. از
آنجا که تهران الگوی همه شهرهای کشور است، اگر ما در تهران موفق باشیم این الگو به
سایر شهرهای کشور منتقل می‌شود و ما در تمام کشور موفق خواهیم بود
.

همین قانون شهرداری‌ها را ببینید. این قانونی است که در طی سال‌های
۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ تهیه و تصویب شده است. سال ۱۳۳۵ کجا و سال۱۳۹۵کجا؟ بیش از نیم قرن
فاصله است و آیا ما در این نیم قرن هیچ تغییر و تحولی نکرده‌ایم؟ این تغییر و
تحولات به صورت الحاقیه به قانون شهرداری اضافه شده است. مثل ظرف چینی شکسته دائم
به آن بند زده شده است
. باید این
قانون را امروز از نو بنویسیم و شرایط نظارت بر اجرای قانون را بیشتر و بیشتر مهیا
کنیم. مدت‌هاست این کارها به تعویق افتاده است. در اجرای این کارها جامعه معماران
و شهرسازها می‌بایست نقش ایفا کنند. شورای شهر می‌تواند با تکیه بر این نیرو این
کار را کلید بزند. ما هم باید مسئولیت خودمان را در این زمینه بپذیریم و مدام این
مسائل را یادآور شویم
.

به درآمد شهرداری از طریق تغییر کاربری و فروش تخلف اشاره کردید، اگر
شهرداری تهران تراکم ساختمانی نفروشد، از چه محل‌هایی می‌تواند برای خود کسب درآمد
پایدار کند؟

این یک موضوع بسیار با اهمیت است و نیازمند چندین پژوهش مرتبط. همین‌قدر
بگویم که زمینه‌هایش در قانون عوارض نوسازی مصوب سال ۱۳۴۸ فراهم بوده است. باید
عده‌ای متخصص بنشینند و بر اساس همین قانون، محاسباتی مالی را انجام دهند. اینکار
باید از همان روز اولی که تراکم‌فروشی توسط آقای کرباسچی شروع شد انجام می‌گرفت.
باید کاری می‌کردیم که شهرداری وارد خطّ تأمین مخارج از طریق عوارض شود و نه خطّ
آقای کرباسچی
. در همین زمینه باید این را هم گفت که آن
سویِ درآمد، هزینه است. یکی از استدلال‌های آقای کرباسچی این بود که سازمان من
مثلاً هزاران نفر کارمند دارد، پس من چرا باید حرف وزارتخانه‌های دیگری که خودش
تنها چند صد کارمند دارد را گوش بدهم؟ درحالی‌که شهرداری می‌تواند خودش را کوچک
کند و هزینه‌هایش را پایین بیاورد. اینهمه پل و تونل در شهر که همه هم بعد از مدتی
اشباع می‌شود برای چیست؟ علاوه بر همه این‌ها، شهرداری همیشه از نظر کادر متخصص
ضعیف بوده است
.

سؤال را طور دیگری هم می‌توان پرسید: آیا درآمدی که شهرداری تهران
امروز از محل تراکم فروشی دارد می‌تواند ادامه‌دار باشد؟ پایدار باشد؟ پاسخ آن
بدون تردید منفی است. پس راهی که می‌رویم غلط است. منطقی قوی به ما می‌گوید که
صلاح نیست این راه ادامه پیدا کند. باید باهم بنشینیم و فکر کنیم و به یک راه‌حل
برسیم. بالاخره ما تعداد قابل توجهی جامعه شناس، اقتصاددان و شهرساز اندیشمند
داریم، باید پای حرف آن‌ها نشست و از آن‌ها راه حل خواست
.

به عنوان آخرین سؤال، ارزیابی شما از معماری به عنوان قانون پایه
هدایت شهرسازی و معماری در شهر تهران چیست؟

مشخصاً
می‌توان گفت که طرح جامع به هدایت معماری در شهر تهران برنخواست و معماری را محقق
نکرد و ما اینجا با پدیده
ساختن
بدون معماری” و در وضعیتی ساخت و ساز بدون کیفیت و تولید شبه ساختمان
روبروئیم. یکی از راهکارها آن است که به طرح جامع به‌صورت سه‌بعدی نگاه کنیم. سه‌بعدی
نگاه کردن به شهر یکی از معیارهای توسعه‌یافتگی است، یعنی اگر ما می‌توانستیم یا
بر اساس قوانین و مقررات سه‌بعدی شهر را بسازیم یا می‌توانستیم شهر تهران را سه‌بعدی
تصور و تصویر کنیم آن‌وقت می‌توانستیم اهمیت تحقق مفاهیم شهرسازی را در شهر بهتر
متوجه شویم. در تمام طول تاریخ معماری ایران شاهد شکلگیری و حضور معماری بوده‌ایم،
یعنی آنچه که می‌ساختیم معماری از آب در می‌آمد
.

اما از دهه چهل به بعد ساختن بدون معماری شکل گرفت! یعنی ما ساختمانی
می‌سازیم که فاقد معماری است که حتی در پاسخگوئی به نیازهای بیولوژیکی و اولیه ما
نیز ناتوان است. اما مسئله این جاست که خود ساخت‌وساز یک فعالیت عمده‌ای شده است
بی آنکه پاسخگو بودن بنا مهم باشد، و زمین به یکی از مهم‌ترین عوامل جذب و حرکت
سرمایه تبدیل شده است. مردم به ناچار سوی شهرها هجوم آوردند و زمین و ساختمان بیش
از پیش اهمیت یافتند، سرمایه‌ها از سرمایه‌گذاری صنعتی و تولیدی به سمت زمین و ساختمان
جهت گرفتند و موجود گردن کلفتی را پدید آوردند به نام بازار ساخت و ساز. ردّ پای
وقایع امروز را باید در چند دهه دنبال کرد. در واقع در حال حاضر ما با غیبت معماری
و شهرسازی روبرو شده‌ایم. شهرسازی ما عمدتاً در غالب خیابان‌کشی و تفکیک زمین بروز
یافته است و معماری‌مان هم ترکیب بدون اندیشه و بدون خلاقیت مصالح ساختمانی است و
در این اقیانوس ساخت‌وساز یک‌چند قطراتی هم هست که چند معمار باذوق و یا چند
کارفرمای فهیم شرایطی را فراهم آورده اندکه قطراتی از معماری در این دریا شکل
بگیرد. وگرنه مابقی رویش هندسی سیمان و سنگ هستند! شهرمان روز به روز پهن پیکر تر
می‌شود
. ساختمان‌های بی قواره دید و منظر و آفتاب
را می‌پوشانند و حیات شهری را از معنا تهی می‌کنند. شهری زنده و پویا چون تهران که
در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شهری زیبا و معقول بود از دهه ۵۰ تا به امروز در حال از دست
دادن ریه، قلب و مغزش است و به موجودی تبدیل شده که بخشی از اعضایش به جسد زنده می‌ماند
.

نقش ما معماران وشهرسازان آنست که با کمک سایر متخصصان هم ضعف‌های طرح
جامع را جبران کنیم، هم در مقابل خطراتی که در اثر نقض قوانین و رعایت نکردن همین
مقدار از ضوابط و معیارهای طرح جامع ایجاد شده‌اند بایستیم و هم برای یافتن
راهکارهای مناسب با شرایط تاریخی
فرهنگی
خود پژوهش‌های کاربردی خود را تعمیق بخشیم و دوباره تهران را که تا کنون این کج
رفتاری‌ها را تاب آورده با سرسبزی و سلامت رونق بخشیم
./

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا