مسکن و ساختمان

اندر احوالات قاسم میرزا، سرآشپز مطبخ جام جهان نما

قول معروف است که نامش “ابولقاسم” نهادند که چون از عهد صغار به کبار اندکی بیش، راهش نبود؛ قاسم میرزا معروف خلق شدی! در ابتدای فصل شباب بود که شیخ طریق عرفان و معرفت پیش گرفتی و چنان از خلق بریدی که به هیچ کس نیازش نبودی از همین رو وِرا “بینیاز” لقب دادی و هنوزش میانه عهد شباب بودی که “میرزا ابوالقاسم بینیار” سری میان سرها داشتی!

;تذکره نویسان و علمای علم رجال را نقل است که در عهد عتیق، شیخی را زیست بود به غایت کیس و در نهایت سَیس!

;

نقل است شیخُنا در سیاست و کیاست تائی نداشت و از هیچ کس ابائی! وی در کار اداره امور مطبخ یگانه بود و هر شام در جام جادوئی جهان نما، دستور طبخ آبزیان را به خلق دلق پوش و ملت آب نوش، مشق می-نمود.

;

شیخ را ذکاوتی عجیب بود تا جائی که از مطبخ شاهی به امور دیوانی ارتقاء یافت و ; کار امور روابط عامه در دیوان “الطریق و البلاد” را بر عهده گرفت. در احوالات او گفته‌اند: شیخ شامی از مطبخ بیرون دوید، نعره‌ای بزد و مسلمان شد!

;

در مراحل سلوک شیخ، بین علمای تاریخ اختلاف است تا جائیکه گفته‌اند: شیخ در کار روابط عامه بود و از پس آن التفات “ضرغام السلطنه ملقب به التصویرالدوله” او را راهی آشپزخانه شاهی کرد! هر چند اختلاف علما در فقره اخیره، کثیر است اما در نظر مجموع، ; قول اُولی، اَصدق است!

;

تواریخ از زادبوم شیخ چیزی ننبشتی اما قول معروف است که نامش “ابولقاسم” نهادند که چون از عهد صغار به کبار اندکی بیش، راهش نبود؛ قاسم میرزا معروف خلق شدی! در ابتدای فصل شباب بود که شیخ طریق عرفان و معرفت پیش گرفتی و چنان از خلق بریدی که به هیچ کس نیازش نبودی از همین رو وِرا “بی‌نیاز” لقب دادی و هنوزش میانه عهد شباب بودی که “میرزا ابوالقاسم بی‌نیار” سری میان سرها داشتی! ;

;

نام شیخ، امپراطوری روم و یونان را فرا گرفتی و آوازه به صین بردی! حتی استاذِ بهبهان، “اب‌الطریق”(که ترجمه‌اش پدر راه نوین ایران است) نیز بدو التفات نمودی و همو بود که وِرا به دیوان بردی و روابط عامه و بخشی از روابط خاصه را بدو سپردی!

;

نقل کرده‌اند شاس السلطنه از اکابر و علمای علم‌الطباع، در عصر شیخ زیست نمودی و هر چه قاسم میرزا در معرفت، عرفان و امور مطبخ شهره بودی، شاس السلطنه در امر طباعت و یومیه نویسی شهرت داشتی. از وی منقول است: میرزا ابوالقاسم را ابتدا معرفت بودی ; و به همراه اولی که در ید داشتی بالفور پاسخ گفتی اما همین که عصر صدارتش رو به افول نهاد، به همراه اول پاسخ ندادی و یحتمل ایرانسلی به غایت محرمانه داشتی که دوستان عهد شباب و رُفوق گرمابه و گلستان و شب زنده‌داران لیل النقاب را پاسخ دادی!

;

شاس‌السلطنه در رساله “المعرفتُ فی الدَورهُ الصداره” مکتوب نموده است: وقتی عمر دولتش رو به افول نهاد، قاسم میرزا به امور مطبخ بیشتر اشتغال داشتی و پیغامی بر روی همراه اولش گذاشتی که هرگاه به او زنگ زدی، نبشه‌ای می‌آمد که هم اکنون قادر به پاسخگوئی نمی‌باشم و اندر خم یک کوچه جلسه هستمی!

;

وی استمراری در نقل خود داده و بر نحوه فزونی، اِبتِقال نموده: قاسم میرزا به غایت مردی امین بودی چنانکه حتی تصویرالدوله نیز از او محبتی در دل داشتی فلذا امور مطبخ در جام جادوئی جهان نما را بدو دادی! به ویژه شیخ در “رجعنا الی بیتنا” (ترجمه:به خانه برمی‌گردیم) تصدی امور ; مطبخ را کنتراتی در ید داشتی و هر چه شیخ گفتی، غیر ، عمل نمودی!

;

نقل است بسیاری از ارباب جوع و رجوع را زحمت بودی و بر بخت بد خود لعنت که ای وای اجباری است ما را که در دیوانتین “طرق و البلاد” ; او را رویت می‌کنیم و هرگاه “به خانه برمی‌گردیم” نیز مجبوریم چهره او را تحمل نمائیم!

;

قاسم میرزا در دوران صدارت، این خسارت را به خلق رساندی و شکوه های خلایق را بر خود خریدی اما نفوذ داشتی و شکایت ارباب جوع و رجوع ره به جائی نبردی و هیچ التفاتی به آنها نبودی!

;

یومیه نویسان نقل کرده‌اند: قاسم میرزا هرگاه به اصحاب جریده نیازش بودی، آنها را نوازش کردی و چون همه عمر بی‌نیاز بودی، طبیعتش این بودی تا اصحاب جریده از پی اش روان باشند، اصحاب رسانه و آن قبیله که از گمان، او را بر جای خدایگان نشاندی نیز این بکردی! ; در حالات شیخ این گفته اند که بسیار دوست داشتی در مرکز عالم بُدی و اگر تصویرالدوله او را همراهی کردی، از مرکز عالم هم عبور نمودی و هیچ خدائی را بنده نبودی! اماچون شیخ بر دو مسند جلوس داشتی، به آن مرتبت نرسیدی!

;

علوم باستان نیز از میرزا قاسم خان بی نیاز، نشانه ها در کف داشتی و از او بی نیاز نبودی چنانکه در “تواریخُ البلادِ ابولحمید عُظَیمی” ذکر است: سنگ نبشته‌ای از عهد عتیق، او را دارای خاصیت اُسمزی دانستی و در ذیل تصویر شیخ آوردی: میرزا قاسم خان به آشپزالدوله نیز شهرت داشتی و در امور عمومی و گاهی خصوصی دخالت کردی و امور دیوانتین مَغدوم را چنان در یدِ اقتدار گرفتی که معاونین وزیر مختار، علی نیکزادالدوله را پیوسته نصیحت کردی که اصحاب رسانه را گفتگو نباشد و اگر قرار است چنین باد، باید اجازه از او ستاند!

;

در مقالی دیگر نیز آورده اند: شیخُنا چونان رستم دستان لبخند زدی و به قدری ملیح بودی که دل از کف ببردی و حتی “ابولحمید” نیز او را در کف بودی!



;

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا