شهر

درباره آنچه بر پهنه مرکزی تهران در جریان پروژه پیرایش و آرا مسازی خیابان انقلاب گذشت

حذف به‌قاعده برای زیبایی

زیباسازی
یاسر جعفری، معاون فنی و طرح های شهری سازمان زیباسازی شهر تهران

تهران برای زیبا شدن نیاز به اضافه کردن چیزی ندارد، بلکه باید بسیاری از اضافاتی که چهره آن را مخدوش و نازیبا کرده حذف شود. این همان جملاتی است که در این سال ها بارها از سوی کارشناسان و مسئولان اجرائی شهر تهران شنیده ایم اما اینکه تا چه اندازه در عمل اجرا شده بحثی دیگر است. اگرچه این رویکرد به بخش های مختلفی از حوزه های عملکردی شهرداری تهران و به خصوص سازمان زیباسازی شهر تهران از جمله رنگ و نور و مبلمان شهری و… مرتبط است، اما یکی از مهمترین حوزه ها اصلاح در منظر شهری است. در راستای این هدف هم در سال های گذشته اقدامات مختلفی صورت گرفته، اما پروژه پیرایش و آرام سازی پهنه خیابان انقلاب یکی از پروژه ها و برنامه ریزی هایی بود که تا حد زیادی نتایج خوبی به همراه داشت. شاید به همین دلیل بود که در زمان انجام گفت وگو با معاون فنی و طرح های شهری سازمان زیباسازی شهر تهران، بخش زیادی از صحبت به سمت تشریح ابعاد مختلف این طرح رفت. یاسر جعفری به عنوان مدیری درگیر با پروژه و مسئول در اجرا، درباره پروژه پیرایش و آرام سازی پهنه خیابان انقلاب توضیحات مفصلی را ارائه داد و در کنار آن بسیاری از اهداف و برنامه ریزی های مورد تأکید سازمان را هم مطرح کرد که در ادامه می خوانید.

ترغیب شهردار تهران با یک شعار انقلابی

موضوع ساماندهی نما و منظر شهری از سال ها قبل وجود داشت، اما نه به شکل اجرائی و منسجم. در مورد پروژه پیرایش جداره های شهری، شرایط متفاوت و بسیار بهتر از آن چیزی که انتظار داشتیم پیش رفت. همان ابتدای کار سه گام اجرائی و عملیاتی برداشته شد؛ من به عنوان دبیر ستاد پیرایش انتخاب و با تأکید آقای کامیاب، مدیرعامل وقت سازمان زیباسازی، وارد کار اجرائی شدم. همزمان تعدادی دوره آموزشی برای شهرداران نواحی و رؤسای زیباسازی مناطق برگزار کردیم. هدف ما این بود که این پروژه را با یک محور بزرگ و از جایی مهم و مرکزی شروع کنیم و یک باره همه شهر تهران را زیر بار پروژه ببریم و ۱۲۳ ناحیه هرکدام یک محور را حذف زوائد کنند. در عین حال محور انقلاب را هم به عنوان الگوسازی و پیدا کردن تکنیک های واقعی در جریان کار شروع کنیم تا مناطق ببینند که جدی و با چه شرایطی اجرائی می شود. وقتی کار تا حدی پیش رفت، آقای کامیاب پروژه را در سطح شهردار تهران بالا برد و قرار شد این پروژه را برای آقای قالیباف، شهردار وقت تهران توجیه کنیم. استراتژی ما از روز اول یک کلیدواژه داشت؛ «نهضت پیرایش شهری» که باعث شد آقای قالیباف هم این پروژه را به عنوان یک پروژه مهم شهری بپذیرد و اجرای آن را برای شهرداران مناطق الزام آور کند. در واقع با این شعار یک زاویه نگاه به شهردار تهران دادیم و او حس کرد و متوجه شد که واقعا قرار است انقلابی در این مسیر رخ دهد.

از همان ابتدای کار، بر رویکرد اجتماعی پروژه تأکید وجود داشت؛ قرار نبود با شهروندان وارد چالش شویم زیرا شهرداران و مدیران شهری نگران واکنش های شهروندان بودند و اینکه مردم طرح را پس بزنند. درواقع می دانستیم فضای کارمان تحت مالکیت ما نیست و اگر مردم نباشند مشارکتی وجود ندارد. ضمن اینکه می دانستیم قوانین موجود پشتیبان و حمایت کننده نیست و بهترین و در دسترس ترین قوانین در حوزه زیباسازی متعلق به سال های ۱۳۲۰ و ۱۳۴۶ است. این نقص در حوزه حقوقی بسیار مشهود و پرماجرا بود و در سال های گذشته سازمان زیباسازی در موارد مختلفی با آن مواجه بود.

شناسایی و توافق با برچسب زن‌ها اولین مورد تسهیلگری بود

قبل از ماجرای پیرایش شهری، ما یک تجربه جالب و مهم دیگر در همین شهر تهران داشتیم و آن برخورد با برچسب های تخلیه چاه روی در و دیوار خانه ها و خیابان ها بود که تبدیل به یکی از محدودیت های قانونی مشکل ساز و مهمترین معضل سازمان شده بود و می توان گفت شروع حرکت های مشارکتی سازمان از این موضوع بود. سازمان متوجه شده بود که کندن و برداشتن این برچسب ها جواب نمی دهد و یک روز بعد دوباره همان جا نصب می شود. طبق قانون هم جریمه کسی که این برچسب را نصب می کند پنج تومان است و چاره قطع کردن تلفن هم یک سیم کارت جدید بود. شهرداری محاسبه کرده بود که سالانه چند میلیارد هزینه پاکسازی دیوارها از این برچسب ها می شود و این طور به نظر می رسید که اگر این پول را به این افراد و شرکت ها بدهد و با آنها به توافق برسد به نفع شهرداری است. در ادامه مشخص شد تمام این کار در اختیار یک گروه است که همه با هم فامیل و خانواده و متعلق به یک استان خاص هستند و مافیای سنگینی هم دارند که اجازه ورود کسی از بیرون را نمی دهند. تلاش ما این بود که با این گروه به توافق برسیم که خوشبختانه موفق شدیم و تسهیلگری جواب داد.

از ناصرخسرو شروع کردیم که اولین خیابان تهران است

برای شروع تصمیم گرفتیم یک برنامه پایلوت را در خیابان ناصرخسرو اجرا کنیم. در نگاه اولیه تصور این بود که قرار است جداره سازی صورت گیرد که قبلا هم در مناطقی اجرا شده بود، اما برنامه ما تنها پیرایش بود. انتخاب خیابان ناصر خسرو هم چند دلیل داشت؛ اول اینکه در بازار تهران و خیابان پانزده خرداد قبلا بخشی از پیاده راه سازی و جداره سازی اجرا شده بود، دوم خیابان ناصرخسرو در کنار ارگ حکومتی و کاخ، اولین خیابان تهران است، نکته سوم بحث حفظ بازار تهران و جداره ارزشمند آن بود و چهارمین مسئله اهمیت تغییر کاربری ها و مهمتر از همه اینکه خیابان ناصرخسرو ثبت جهانی است.

شروع این پروژه هم با چند محور و هدف مهم همراه بود؛ اول اینکه با این پروژه اولین گام خود را در نهضت پیرایش شهری برداریم و می دانستیم که اگر از پس کسبه ناصرخسرو برآمدیم، قسمت های دیگر شهر همراهی می کنند. البته این را هم می دانستیم که شرایط خیابان انقلاب با ناصرخسرو از نظر کالبدی تفاوت دارد؛ خیابان انقلاب ساختمان هایی چند طبقه و با ظواهری پیچیده داشت و در هر پلاک با چندین مالک و مستأجر و افراد مرتبط دیگر طرف بودیم، ولی در ناصرخسرو یک طبقه و تک واحدی بود و پیچیدگی خاصی نداشت. برای پروژه ناصرخسرو برای اولین بار تسهیلگر شهری شامل تیم جامعه شناس و روان شناس و معمار و… تشکیل شد تا مردم را قانع کنند.

پس از شروع کار به شکل همزمان روی کاربری ها هم کار کردیم و با هماهنگی شرکت ساماندهی مشاغل، متوجه شدیم که ۲۶۰ باب از مغازه های شیمیایی فروش در این خیابان هستند که قابلیت جابه جایی دارند و در نهایت حدود ۸۰ شیمیایی فروش منتقل شدند و همزمان از دوستان گرافیست خواستیم تا برای تابلوها فونت اختصاصی در نظر بگیرند و به این ترتیب بود که اصلا فونتی به نام «تهران» طراحی شد.

شکست سد اول سخت بود

در ادامه این پروژه یک گام مهم در راستای مشارکت شهروندی برداشته شد؛ بعد از اینکه شهروندان و مالکان را برای اجرای این پروژه راضی کردیم، حال موضوع پرداخت پول مطرح شد. در گام اول این نسبت ۱۰ به ۹۰ بود تا صرفا حدی از مشارکت را داشته باشیم؛ یعنی گفتیم کرکره و کولر و در و دیوار و… را برایتان اصلاح می کنیم و شما در قالب عوارض چند ساله این ۱۰ درصد را پرداخت کنید. بعد هم توافق نامه ای طراحی و با کسبه وارد قرارداد شدیم. تمام جلسات را در دفتری که همان جا و در بازار انتخاب کرده بودیم، با کمک رئیس صنف و بزرگان بازار برگزار کردیم، طبیعی بود که برای چنین کاری با نیروی انتظامی و قاضی و دادگاه کار پیش نمی رفت.

در پروژه هایی از این دست که حساسیت اجتماعی زیادی دارند، شکست سد اول و دوم خیلی سخت است و بعد کار ساده می شود. در این مورد هم حدود سه ماه طول کشید تا توانستیم اولین پلاک را شروع کنیم، چون مقاومت بسیار زیاد بود. در آن محدوده این حرف پیچیده بود که شهرداریچی ها آمده اند و می خواهند اینجا را به هم بریزند. در عین حال از آنجایی که مالکیت های این مغازه ها اکثرا پیچیده است و حتی مالک اصلا معلوم نیست، کسبه فعلی هم به راحتی زیر بار تغییر نمی روند و پیش بینی ما این بود که کار بسیار پیچیده و سخت تر پیش برود اما از جایی به بعد یک هم افزایی (سینرژی) شکل گرفت که ما را برای ادامه کار ترغیب می کرد. مثلا در جریان اصلاح جداره ناصرخسرو چند جداره تاریخی و مسیرهایی را برای رفت و آمد به داخل کاخ گلستان پیدا کردیم. همه این تغییرات به مرور ما را ترغیب کرد که یک تغییر کلی و مهمتر داشته باشیم و خیابان ناصرخسرو را به پیاده راه تبدیل کنیم. درواقع این تصمیمات جزو طرح اولیه نبود ولی با این ورود تغییرات دیگر را هم اجرائی کردیم و مردم دیگر اعتراضی نداشتند و حالا دیگر تجربه ای را به دست آورده بودیم که در خیابان انقلاب تا حد زیادی کاربرد داشت.

نوسازی

شهر را بناها و تابلوسازها می سازند

 برای اجرای پروژه انقلاب نیاز به فردی با رویکرد اجتماعی بود که مستقیما خودش بالای سر پروژه و همراه شهروندان و کسبه باشد. در عین حال می دانستیم که در جریان این پروژه کمبودها و خلأهای قانونی و اجرائی و تکنیکال زیادی وجود دارد که در این سال ها کسی به آنها نپرداخته و شهرداری همواره از طریق زور یا قوانین بالادستی یا احکامی دیگر وارد عمل می شد و تعاملی با مردم نداشت. مثل وقتی که می خواستند بزرگراه امام علی را احداث کنند در حقیقت اتفاقی که افتاد این بود که دستورات و تأییدات بالادستی گرفتند و با پول تملک کردند و جزیره هایی در شهر ایجاد شد. ما در این پروژه نحوه مشارکت و همراهی مردم را از نزدیک به صفر به سطحی رسانده ایم که امروز نسبت مشارکت کسبه در پاساژ خیابان ولیعصر – چهارراه امیر اکرم (پاساژ کاشانی به ۹۰ به ۱۰ برعکس رسیده است و ما فقط کار طراحی را برایشان انجام دادیم.

همیشه این نگاه در مورد زیباسازی شهر وجود داشته که باید چیزی به شهر اضافه کنند، ولی نگاه ما کم و حذف کردن بود؛ شهر زیبا است ولی طی سالیان بسیار با کارهای مختلفی آن را نازیبا کرده ایم. در این سال ها بدون شناخت و درک درستی از تکنولوژی و نیازهای شهر تهران هر کسی هر مدلی خواسته با بخش های مختلف شهر عمل کرده است. در دوره ای گفته شد شهر خاکستری است و دستور دادند برندهای چای و دوربین عکاسی و… برای مغازه ها تابلو بزنند و قصد داشتند شهر را با این کارها رنگ کنند که متأسفانه این روند تا امروز ادامه دارد و قانون و روندی اصلاحی روی آن وجود ندارد. می توان گفت مدیریت زیبایی شهر در بخش تجاری از گذشته تا امروز در دست تابلوسازها و نئون کارها است؛ صدها مدیر و کارشناس و استاد دانشگاه و… حرف و برنامه دارند، اما شهر را بناها و تابلوسازها می سازند. در دو، سه سال اخیر که کمیته هایی مثل کمیته نما و رنگ و… تشکیل شده، برخی امور را مدیریت می کنند اما هنوز هم فلان مدل نئون یا چلنیوم حرف اول نما و زیباسازی شهر را می زنند.

برندهای قدیمی به خیابان انقلاب برمی گردند

به نظر من روند تغییرات همراه با مطالبه مردم قوت می گیرد و وقتی این قطار به راه بیفتد، مطالبه گری هم وجود دارد، زیرا مردم متوجه ارزش افزوده نسبی این تغییرات در محیط کار و زندگی خود شده اند. در عین حال با این تغییرات ظاهری در محورهای پیرایش شده از جمله انقلاب، ارزش املاک و شرایط زندگی تغییرات گسترده ای پیدا کرد. خیابان و میدان انقلاب در این سال ها ارزش ملکی بسیار پایینی داشت. طبقات عمده ساختمان ها غیر از طبقه همکف که کتابفروشی است، انبار کتاب هستند که ارزش ملکی بسیار پایینی دارند و ببینید این املاک چقدر کم ارزش هستند که برای انبار کتاب استفاده می شوند. بسیاری از این خانه ها به عنوان خانه های کلنگی و کم ارزش محاسبه می شدند، اما اکنون شرایط کمی تغییر کرده و مشخص شده برخی خانه ها ارزش تاریخی دارند یا معمار آن کسی مثل وارطان است. حالا دیگر ماهیتشان تغییر کرده و تبدیل به دفتر وکالت، دفتر استارت آپ، کافی شاپ، گالری و… شده اند. خیابان انقلاب در دهه ۴۰، خیابان اولین برندها بود که بعد از انقلاب از این خیابان رفته بودند اما حالا دوباره ترغیب شده اند که برگردند. علاوه بر این باید گفت که تغییرات در محور خیابان انقلاب روی خیابان های موازی در شمال و جنوب هم اثر داشت و از شمال تا بلوار کشاورز و از جنوب تا خیابان جمهوری تغییراتی را ایجاد کرده است که یکی از این تحولات و اثرات مهم، شروع و اجرای پهنه فرهنگی رودکی است.

پهنه رودکی را به پشتوانه پروژه انقلاب شروع کردیم

 در مورد پهنه رودکی از چند دهه قبل کار مستقل و مهم زیادی انجام شده است و به نظر می رسد در نگاه نانوشته مدیران دهه ۴۰ و ۵۰ تصمیماتی برای تبدیل این محدوده به پهنه اختصاصی فرهنگ و هنر وجود داشته است. اینکه در تقاطع خیابان مهم ولیعصر و انقلاب یک پونز مهم فرهنگی یعنی تئاتر شهر را گذاشته و در اطراف آن چند مرکز مهم دیگر یعنی تالار وحدت و تالار رودکی و هنرستان موسیقی و… را ایجاد کرده اند، بی دلیل نبوده است .از دهه ۷۰ هم شهرداری با همکاری شرکت توسعه فضاهای فرهنگی و وزارت ارشاد طرح جامع فضاهای فرهنگی را تهیه می کنند و چند ایده متفاوت برای این پهنه فرهنگی ارائه می شود اما کاری صورت نمی گیرد. مسئله مهم برای ما این بود که با اجرای طرح پیرایش جداره های شهری در خیابان انقلاب، اجرای پروژه پهنه فرهنگی رودکی بعد از سه دهه بالاخره کلید خورد. در دوره جدید مدیریت شهری چون بسیاری از مدیران در شورا و شهرداری خودشان سابقه های فرهنگی و هنری داشتند، موضوع اجرای پهنه فرهنگی رودکی در کمیسیون فرهنگی شورا مطرح شد. به این ترتیب در سال ۹۷ سازمان زیباسازی تصمیم گرفت بعد از سه دهه پروژه را خودش با پشتوانه تجربی ای که دارد، اجرا کند.

نوسازی

از یک جایی به بعد تک پلاک کارکردیم و مشتری خوبی هم داشت

همزمان با اجرای پهنه رودکی تصمیم گرفته شد که با توجه به تغییر رویکردها از این به بعد به شکل تک پلاک عمل کنیم. یعنی دیگر قرار نبود یک محور را با سرمایه و نیروی کار خودمان جلو ببریم بلکه برنامه را روی بخش هایی که تمایل و درخواست وجود دارد، متمرکز کنیم. برای همین موضوع هم مقاومت داشتیم، مثلا قنادی بامداد مقاومت اولیه داشت اما وقتی این پلاک را انجام دادیم، باقی پلاک های همسایه، خودشان درخواست دادند که پروژه پیرایش برای آنها هم اجرائی شود. به این ترتیب از جایی به بعد تصمیم گرفتیم که دفاترمان در هر محور فقط خدمات مشاوره بدهند و از محور فردوسی به بعد این اتفاق افتاد و در چندین پلاک از ما فقط خدمات مشاوره تخصصی گرفتند و ما درگیر عملیات و اجرا و هزینه و… نشدیم. تلاش زیادی کردیم تا در این دوره مدیریت شهری، دفاتر خدمات تسهیلگری را به عنوان گام مهمی در این پروژه در محورهای مختلف توسعه دهیم اما امکان پذیر نشد.

 می‌گفتند شهرداری می خواهد چهره شهر را کمونیستی کند

حالا و پس از این تجربیات، معتقدم که در بسیاری از موضوعات و پروژه ها لازم است که شهرداری حضور و دخالت داشته باشد تا کار شروع و روی غلتک بیفتد. در برخی موارد مثل خیابان انقلاب، با ساختمان های زیادی که مالکیت های پیچیده و مسائل حقوقی دارند یا متعلق به ارگان های دولتی هستند مواجهیم که اجرای پروژه لزوما برایشان اهمیتی ندارد و هر مجموعه ای جز شهرداری در مقابلشان قرار گیرد، ممکن است همکاری نکنند. در این چند سال تجربیات و شیوه های اجرائی به شکل پراکنده حاصل شده که هنوز در جایی ثبت و مکتوب نشده اند و باید اراده دوباره ای شکل بگیرد تا نظام مند و عملیاتی شود و بتوان آن را در اختیار گروه ها و شرکت های دیگر قرار داد. در این حدود یک دهه ما سخت ترین کارها را انجام داده ایم و برخوردها و موقعیت های متفاوتی را دیده ایم و راهکارهای خوبی به دست آورده ایم. مثلا در همان ابتدای کار گفته می شد که شهرداری دارد تابلوها را یک دست می کند و می خواهد چهره شهر را کمونیستی کند و هنوز هم این حرف ها را می زنند. ما با یک انقلاب همه جانبه در تغییر خیابان روبه رو بودیم و نمی توانستیم از همان ابتدا به کسبه بگوییم تابلویی با گرافیک فلان هنرمند را جایگزین می کنیم! مغازه داری که ۳۰ سال با همین تابلو فروش داشته و راضی است، نگران تغییرات جدید است. در عین حال باید به نحوی ورود می کردیم تا همزمان وحدت رویه و عدالت را هم رعایت کنیم. نگاه بسیاری از کسبه این بود که شهرداری آمده و می خواهد آنها را بدبخت کند و خصومت ش خصی وجود دارد و ما باید با این نگاه منفی کار را شروع می کردیم. با این وجود از روز اول نگاه ما تسهیلگری بود و نمی خواستیم با مردم مقابله کنیم و درگیر شویم و از توان قهری و قانونی استفاده کنیم.

درباره اثرگذاری اجرای این طرح بر محیط پیرامونی خود، رضایت شهروندان و اقبال بیشتر مردم به شهر از منظر توریستی مطالعه جداگانه ای وجود ندارد. قبلا مطالعاتی به نام «اتاف» انجام می شد اما الان دیگر نیست؛ اتاف (ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی) سه مرحله قبل، حین و بعد از اجرا داشت و محور آن بررسی رضایت شهروندان بود، اما تا مرحله اول مطالعه، اجرا و میزان رضایت محاسبه شود، پروژه به نیمه کار می رسید و در عین حال هیچگاه مرحله بعد از اجرا هم نداشت.

نوسازی

انقلاب مقصد سفر و گردش شده است

 ارزیابی من این است که این پروژه بر زنده کردن بخش هایی از بافت این خیابان و اطراف آن تأثیر داشته است. در زمان شروع به کار این پروژه، شاید تنها چهار یا پنج کافه پراکنده در خیابان انقلاب بود، اما در حین اجرای این پروژه ۱۳ کافه بزرگ و با ظاهری متفاوت شروع به کار کرد و حالا افراد و گروه های مختلف از مناطق دیگر شهر به قصد محدوده خیابان انقلاب و کافه ها و سایر فضاهای عمومی و تفریح می آیند و نه فقط خریدن کتاب ! همزمان چندین هاستل و بوتیک – هتل هم در همین محدوده فعال شدند که به حضور گردشگران کمک می کند و نشانه توجه به این منطقه است؛ نمود ملموس و موفق آن را هم در خیابان نوفل لوشاتو و کوچه لولاگر دیده ایم. چشم انداز طرح پیرایش خیابان انقلاب این بود که دامنه تأثیر پروژه پیرایش ۶۰ سانت در نما و جداره باشد اما کم کم به عمق ۶۰ متر و ۶۰۰ متر هم رسید و اتفاقات خوبی همراه آن شروع شد و در همین خیابان لولاگر خانم اتحادیه (از وارثان خانه تاریخی اتحادیه) یک خانه قدیمی را خرید و شروع به مرمت و نوسازی کرد. مسئله مهم برای ما توجه و شروع این پروسه بود که انجام و کارهای خوبی شروع شد و حالا دیگر اجرای این طرح و تغییرات، اقتصاد خوبی دارد و ملک تاریخی دیگر ارزشمند است.

پروژه پیرایش خیابان انقلاب و محورهای دیگر، جنبه اجتماعی بسیار زیادی داشت و این اثرگذاری در جایزه معماری آقاخان مورد توجه و بحث بود و جنبه های آن را دانشگاه های مختلف بررسی کرده بودند، اما خود ما هنوز ابعاد مختلف این پروژه را نمی شناسیم. موازی پروژه پیرایش خیابان انقلاب در این جایزه جهانی، کشور بحرین پروژه مشابهی را با هزینه بسیار زیاد حکومتی اجرا کرده بود که اول شد اما همه آنها اتفاق نظر داشتند که پروژه ما کاملا مردمی است و شهرداری نقش واقعی خود را ایفا کرده است.

از نگاه ما افق نهایی این طرح راه اندازی دفاتر خدمات، پشتیبانی و نگهداشت بود که تاکنون اجرایی نشده و این حلقه هنوز کامل نشده است. موضوع نگهداری از آنچه ایجاد شده، اهمیت زیادی دارد و تا زمانی که دفتر پروژه در خیابان انقلاب فعال بود، شاهد بودیم که از این تغییرات مراقبت می کردند اما در این چند سال رها شده و برخی مغازه ها برچسب ها را دوباره نصب کرده و تابلوهای جدید اضافه شده است. نگه داشت و کنترل این نظم و زیبایی به دست آمده نیازمند سازوکار مشخص در شهرداری است و پیشنهاد اصلی ما این دفاتر محلی است، اما در این یکی، دو سال اخیر شتاب این پروژه کم شد و دیگر در اولویت سیاست های شهرداری نبود. در هر صورت این موضوع تبدیل به یک مطالبه شده که شهر درگیر آن و تقاضا هم وجود دارد، اما از اینجا به بعد دیگر وظیفه سازمان نیست که ورود کند. ذات وظایف ما الگوسازی، تدوین برخی ضوابط و استانداردها و ارائه مشورت و خدمات است و خوب است مناطق شهرداری متولی امر شوند وتجارب ما منتقل شود، اما مناطق شهرداری بدون مصوبه و ابلاغیه به شکل مستقل و داوطلبانه کار را شروع نمی کنند. آخرین گام ما تهیه یک کتابچه ضوابط و استانداردها بود که در قالب لایحه ای برای شورای شهر فرستادیم و یک لایحه برای مجلس شورای اسلامی نوشتیم تا موارد مهم و ضروری را مورد تأکید قرار دهیم. در این لوایح اعلام شده که نمای شهر جزو حقوق عمومی مردم است و هر فردی نمی تواند به این حق عمومی تعرض کند و اگر تعرضی باشد جریمه سنگین دارد.

نوسازی

پروژه پیاده راه میدان امام حسین و خیابان ۱۷ شهریور برنامه ها را به هم زد

از سال ۸۸ و ۸۹ رویکردی در شهر شکل گرفت که شهر به سمت پیاده محوری برود. در نتیجه این رویکرد در سال ۹۱ سازمان زیباسازی همایشی به نام «زندگی پیاده در شهر» برگزار کرد و قرار بود این شعار لوگو و دغدغه سازمان در دهه ۹۰ باشد. اما اولین پروژه اجرائی در راستای این رویکرد یعنی پیاده راه میدان امام حسین و خیابان ۱۷ شهریور با نقد و اثرگذاری منفی بسیار همراه بود. در واقع طرح اشتباه نبود، اما انتخاب و مدل اجرا اشتباه بود و در ادامه آن محدوده را به موضوعات آیینی ربط دادند که پشتوانه مطالعاتی و نظری نداشت. مسئله مهمتر این است که جنبه های مختلف اجرایی پروژه از جمله اقتصاد پروژه و زندگی محلات محل اجرای طرح در نظر گرفته نشده بود و همین گام اول اشتباه، مانیفست سازمان برای پیاده راه سازی را دچار سکته کرد. در جریان این رویکرد قرار بود در ۵۰ میدان تهران باز طراحی با اولویت به پیاده داشته باشیم که برخی از آنها مثل میدان راه آهن، میدان هفت تیر، بهارستان، توپخانه و… اجرا شد.

نگاه ما صرفا حذف خودرو نبود، بلکه تلاش شد تا درصد حضور افراد پیاده را بیشتر کنیم و در ادامه هم اقدامات خوبی را مثلا در میدان مشق، خیابان سی تیر، میدان راه آهن و … اجرا کردیم. در اجرای پروژه های آرام سازی معابر و پیاده راه سازی، مسئله ترافیک و بار ترافیکی محور مورد نظر اهمیت زیادی دارد. قرار بود طرح جامع ترافیکی برای بافت تاریخی تهیه و پیشنهادهای ترافیکی برای تردد خوردها ارائه شود. اگرچه در دورهای شور پیاده محوری مدیران شهری را در بر گرفته بود و مثلا آقای قالیباف می خواست کل خیابان ولیعصر را پیاده راه کند، اما خوشبختانه از جایی به بعد اصلاح شد و با این وجود من فکر می کنم آینده و نیاز شهر حرکت به سمت پیاده محوری است.

نوسازی

بسته ماندن دائمی میدان مشق یک کج سلیقگی مدیریتی است

در مورد ساخت پیاده راه ها و حضور مردم در اماکن عمومی و کم شدن دسترسی خودرویی هم حساسیت امنیتی و اجتماعی وجود نداشته است. در همان اواخر دهه ۸۰ برخی محدودیت ها وجود داشت اما من هیچگاه نشنیدم که مستقیم این موضوع به عنوان دلیل مطرح شود. در همین دوره شورای شهر تهران هم مصوبه ای برای ایجاد فضاهایی جهت تجمع عمومی تصویب شد، اگرچه اقدام خاصی صورت نگرفت. تنها مسئله امنیتی که در این سال ها داشتیم درباره میدان مشق از سوی وزارت امور خارجه بود. درباره این میدان بین شهردار وقت و آقای صالحی تفاهمی صورت گرفت که آنجا را پیاده راه و سنگ فرش کنند تا برای تردد عموم مردم باز شود. بعد از اتمام کار و هزینه ۳۰ میلیارد تومانی ما تنها توانستیم دو برنامه عمومی کنسرت را در مدتی محدود آنجا برگزار کنیم. در واقع وزارت خارجه برخلاف تمام توافقها درها را بست و همزمان ماجرای سفارت عربستان رخ داد و وزارت امور خارجه اعلام کرد نیازمند ایجاد امنیت در اطراف وزارت امور خارجه است و به این ترتیب محدودیت ها بیشتر شد.

به عبارتی سازوکار مسدودشدن موقت از سوی شهرداری تهران و برای حفظ امنیت وجود داشت تا همزمان شهروندان هم بتوانند از این فضا استفاده کنند و به نظر من بسته ماندن دائمی میدان مشق یک کج سلیقگی مدیریتی است و اگر قاطعیتی وجود می داشت بهترین زمان همین دوره بود. بالاخره آقای ظریف سال ها در آمریکا زندگی کرده، فضاهای این چنینی را در واشنگتن دیده و می داند که بستن این میدان یعنی گرفتن حق واقعی مردم از شهر! در این محدوده تاریخی فضای فرهنگی و دانشگاهی و موزه وجود دارد، اما شهروندان و شهرداری تهران که میلیاردها پول خرج کرده حق استفاده ندارند. به هر صورت این تفاهم نامه مشترک وجود دارد و تاکنون سه بار تمدید شده، ولی هنوز ضمانت اجرائی برای برگرداندن این بخش شهر به مردم وجود ندارد.

دیدند سازمان پول و دست اجرا دارد، گفتند سرویس بهداشتی هم بسازید

از ابتدا قرار نبود سازمان زیباسازی در همه امور شهر وارد شود، اما این اختلاط وظایف در سال های گذشته بارها وجود داشته و بارها سازمان به جای اینکه ستاد باشد، تبدیل به صف شده و همین رویکرد انتظاراتی را بین دستگاههای اجرائی و شهروندان و سایر افراد مرتبط ایجاد کرده است. تلاش ما این بود که مرز بین الگوسازی و واردشدن به کار اجرائی را نگه داریم، اما متأسفانه در دوره ای دیدند سازمان پول دارد و دستش به ساخت وساز هم خوب می رود گفتند مثلا سرویس های بهداشتی شهر را هم بسازد. همین رویکرد درباره خانه های تاریخی هم وجود داشته و از همان اوایل دهه ۹۰ که شروع به تملک و مرمت خانه های تاریخی شد، قرار بود الگوسازی کنیم تا بخش خصوصی و مردم پای کار بیایند و با پروژه های سازمان خیلی ها ترسشان بریزد و پای کار بیایند. بخش خصوصی دیده که بخش حاکمیتی پای کار است و سرمایه گذاری می کند، وارد این فضا شده و حتی به شهرهای دیگر هم سرایت کرده است. این رویکرد سازمان در بخش های مختلف برای شهرداری های استان های دیگر هم الگو بود و ما دفاتر مشاوره و ستادهای اجرائی را تشکیل دادیم و نتیجه مطالعات را در اختیارشان گذاشتیم. در شهرهای اصفهان، مشهد، کیش، خوزستان، لاهیجان، قم، کرج و… این مشورت در اجرای پروژه ها را داشته ایم اما اینکه چقدر عملیاتی شد و چطور اجرا کردند را دقیق نمیدانم، همین که این موارد تبدیل به دغدغه و موضوعی قابل پیگیری در شهرها شده اهمیت دارد. برای ما این مهم است که قبلا به خانه های تاریخی، «کلنگی» می گفتند اما حالا می گویند خانه تاریخی و این تغییر گفتمان قابل ارزش است. در این مسیر رسانه ها و ngoها تأثیر زیادی داشتند و ارتباط ما را با حوزه های مختلف فرهنگ زیاد کرد که تأثیرات بسیاری در روند کار داشته است. همواره سعی کردیم خوب گوش دهیم تا ببینیم چه راه حلی وجود دارد. مثلا در مورد خانه اتحادیه ngoها و رسانه ها جلوی تخریب را گرفتند و در ادامه سازمان وارد شد، بماند که همان زمان خرید خانه اتحادیه با آن سوابق تاریخی حرف و حدیث و شرایط حقوقی زیادی داشت که هر مدیری به راحتی این ریسک را نمی پذیرفت.

نوسازی

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا