محتوای طرح جامع مسکن (۱۴۰۵-۱۳۹۳) تهیه شده از سوی وزارت راه و شهرسازی از واقعیتهای تلخی در مدیریت شهری پرده بر میدارد.
براساس دادههای این طرح، ناکارآمدی مدیریت شهری و اتکای آن به تراکم
فروشی در این
سالها به بورس بازی زمین و مستغلات منجر شده است. اما این، همه یافتههای
تدوین کنندگان
تحقیق مذکورنیست. اینگزارش تحقیقی در ریشهیابی معضل مسکن، از زنجیرهای از چالشها
سخن به میان میآورد که حلقه اصلی و اول این چالشها همانا مدیریت ناکارآمد
شهری است که در عمل به طرحهای بیرمق توسعه شهری، هدایت و مصرف سرمایه گذاریها
و اعتبارات بانکی در بخش مساکن لوکس و گرانقیمت به جای خانههای ارزانقیمت و قابل
خرید برای کم درآمدها منجر شدهاست. در نهایت مجموعه این عوامل، تأمین مسکن مناسب
برای مردم بویژه گروههای کم درآمد و تهیدست را گرفتار مشکلات متعدد کرده است. طبق
این طرح هر سال حدود ۶۴ هزار خانوار به ۲۵۲۲ هزار خانوار کم درآمد موجود اضافه میشوند
و جریان فقیر زایی و تولید تهیدستان متأسفانه پایان ندارد. اطلاعات هشدار
دهنده دیگر زندگی نزدیک به ۲۱ میلیون نفر در بافتهای نابسامان و پهنههای فقر شهری
است که وقوع هر حادثه ناخواسته مانند زلزله و سیل آنها را نابود خواهد کرد.
تاکنون تلاشها و اقدامات متعددی در کشور از سالها پیش برای حل مسأله مسکن انجام
شده، اما عموم آنها بویژه آخرین آن یعنی طرح مسکن مهر از دستیابی به اهداف خود
بازمانده و مسأله را پیچیده تر ساختهاند. بخشی از این مسأله به ذهنیت و نگاه سیاستگذاران
و برنامه ریزان مسکن برمی گردد که در بهترین حالت مسأله مسکن را به سه موضوع
منابع مالی، زمین و مهارتهای فنی ساخت و ساز تقلیل داده و از ابعاد اجتماعی و فرهنگی
آن غفلت ورزیدهاند. در یک نگاه کوتاه میتوان مهمترین نکاتی را که باید سیاستگذاران،
برنامهریزان و مجریان مسکنسازی از منظر اجتماعی در نظر داشته باشند، برشمرد.
این نکات را میتوان اصلاح کرد و بر آنها افزود، این نوشته تلاشی از سر ناامیدی
برای توجه دادن ذهنهای فنی و مهندسیزده به اهمیت اجتماع و نیازهای اجتماعی
آدمیان است.
۱. در ساخت مسکن باید نگاهی انسانی به افراد داشت. انسانها ابزار و شیء نیستند و مسکن با توقفگاه خودرو تفاوت دارد.
انسانها نیازمند برقراری تعامل با یکدیگر، احترام و منزلت اجتماعی هستند. نمیتوان
برای حل مشکل
مسکن کم درآمدها، تهیدستان را جمع کرد و با قطع پیوندهای مورد نیازشان
با بدنه اصلی
شهر، در فضایی دور و منزوی اسکانشان داد. نتیجه چنین سیاستی ایجاد
جزیرههای فقر و
گسترش شکافهای طبقاتی در جامعه است. مسکن را باید در کانون محله
پیوسته با شهر دید و اجتماع زدایی برای تهیدستان نکرد.
۲. باید شرایطی فراهم آورد تا ساکنان احتمالی بتوانند در مراحل آغازین طراحی
واحدهای مسکونی، طرح و برنامه ساخت را مورد ارزیابی و اصلاح قرار دهند و در فرآیند
ساخت بر آن نظارت داشته باشند. با توجه به نرخ بالای بیکاری در جمعیتهای تهیدست،
سیاست مسکن باید بتواند هنگام ساخت و بهرهبرداری مساکن، زمینه مهارت آموزی و اشتغال را برای ساکنان آتی
خویش ایجاد کرده
تا آنها بتوانند امکان کار و اشتغال داشته باشند. مسکن برای کم
درآمدها و گروههای پایین میان درآمدها محل کسب و کار هم هست و باید به این نکته توجه
ویژه داشت. پیشبینی
فضاهای کار در مساکن تهیدستان ضروری است.
۳. سیاست مسکن خوب میباید زیربنای اجتماعی و داراییهای اجتماعی را مانند راهاندازی تعاونی ها،
تشکل ها،
باشگاههای اجتماعی و تیمهای ورزشی ایجاد و تقویت کند و مناسب با
نیازها، ظرفیتها و قابلیتهای استفاده کنندگان باشد. تفاوتهای بسیار میان شرایط،
امکانات و نیازهای افراد وجود دارد و نمیتوان با سریسازی مساکن یک شکل این اختلافات را
نادیده گرفت
و به آنها بیتوجهی کرد. گروه هایی مانند سالخوردگان، معلولان، کم
توانان، زنان،
کودکان، خانوادههای جوان و افراد مجرد نیازهای متفاوت با یکدیگر در
زمینه مسکن
مناسب دارند.
۴. همچنین سیاست مسکن باید بتواند شبکههای همکاری را ایجاد و تقویت
کند، اعتماد را افزایش دهد و مولد سرمایه اجتماعی باشد. به عبارت دیگر مقوم روابط
همسایگی باشد. چنین مسکنی باید تداوم تاریخی و هویتی اجتماع محلی و ملی را نشان دهد
و تنوع اقلیمی و فرهنگی ایران را در مساکن ساخته شده بازتاب دهد.