مسکن و ساختمان

گاه نوشته وزیر مسکن 19

چه کسی به صورت آخوندی سیلی زد؟/ طنز

وزارتخانه راه و شهرسازی این همه فعالیت و کار چشمگیر انجام می دهد اما نمی دانم چرا چشم بعضی ها را نمی گیرد و دست به هر کاری می زنند و برخی نیز پا به هر کاری می زنند که ما را بزنند. من هم تصمیم گرفتم امروز بزنم به خط شعر و ادب و هنر تا کمی آرامش خاطر بیابم.

صبح به وزارتخانه می رفتم که دیدم یک اتومبیلی از پشت سر، تند و تند
بوق می زند و چراغ می دهد. اول فکر کردم که آمبولانس است و می خواهد
emergency جایی برود به همین خاطر راهنمای
راست زدم و به لاین کناری آمدم تا عبور کند؛ اتومبیل آمد بغل دست من و سرعت اش را
کم کرد، کمی شیشه را پایین کشیدم و دیدم سید مهدی
(مهندس هاشمی کمیسیون عمران) است. گفت: عباس خان (دکتر عباس آخوندی) خوب از طرح سوال مجلس جستی. ولی مطمئن باش حتما استیضاح رای می آورد و استیضاح می شوی.

لبخندی زدم و گفتم:

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا؟

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا؟

گفت حالا سواد ادبیاتت را به رخ من می کشی؛ پس این بیت رو علی الحساب داشته
باش تا دوباره به هم برسیم؛

به استیضاح آرَم چنانت به زیر
که دیگر نبینی خودت را وزیر

و پایش را روی گاز گذاشت و به سرعت از لاین سبقت دور شد و رفت. واقعیت
نمی دانم در گاه نوشته قبلی گفتم یا نه که چند روز پیش به مجلس رفتم و کلی سوال
پیرامون مسکن و راه و مسائل غیر مرتبط را جواب دادم و توانستم ۱۰۷ نماینده را قانع
کنم، ۸ نماینده را ممتنع نمایم و ۸۴ نماینده هم همچنان مخالف باقی ماندند و قانع
نشدند
(البته آن قدیم ترها نمایندگان بیشتر قانع
بودند).

در همین هنگام یکی از دوستان رسانه ای یک پیام وایبری داد و گفت: دکترجان شنیدی چند تا سایتِ
ابلق و بیضا! تازه بالا آمده و حرف های جنجالی و بی منطق درباره وزارتخانه و
عملکرد شما می نویسند؟ در جوابش نوشتم من که وقت دیدن این سایت های قارچی رو ندارم پس بهل تا بگیرند بیکارها!

کمی شیشه اتومبیل را پایین کشیدم که از نسیم صبحگاهی استفاده کنم که
متوجه شدم یک چیزی شاپالاق به صورتم خورد و قرمز شد. کمی دقت کردم و متوجه شدم این
ساختمان ها هستند که به صورت من سیلی زدند و تمام هویت و بودگی من را به سخره گرفتند.
با خودم گفتم ما که با این وضعیت مالی خراب، صورت وزارتخانه را با سیلی سرخ می
کنیم حالا ساختمان ها هم در این زمینه به ما کمک می کنند. همچنین جریان اندیشه و
نمادها نیز با ایست های پی در پی رو به رو است، گفتگوی اجتماعی با لکنت صورت می
گیرد و به تدریج آزادگی ایرانشهری ما ناهشیوار جای خود را به بودگی کالایی هرجایی
راوی می شود. به قول معروف:

معماری خوار شد، تاجر مسلکی ارجمند هویت شهری نهان، آشکارا گزند

شده بر سوداگری، دست پول پرستان دراز ز میراث معنوی نبودی سخن جز به راز

خدا می داند وقتی می بینم کسی به معماری و شهرسازی توجه نمی کند و شهر
را فقط ساختمان و خانه سازی و بساز بفروشی می بیند خیلی ناراحت می شوم. مخصوصاً
اینکه بنده را متهم به هنر و ادبیات و کتاب خوانی می کنند. در حالی که ایرانشهری
که حکیم فردوسی به عنوان تجلی روح ایرانیان از آن یاد می کند دارای یک روح زیبا و
انسانی در کالبد این شهر خشت و گلی است که به چشم می بینیم. امیدوارم بتوانیم در
کنار پیشبرد برنامه های جامع مسکن، برنامه های جامع شهرسازی و هویت شهری را نیز به
پیش ببریم. البته اگر فردا دوباره این حرف ها را برای من داستان نکنند و فکر کنند
که ما می خواهیم یک شهر جدید به اسم ایرانشهر بسازیم.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا