دانشنامه ساخت و ساز

بی‌توجهی به آمایش سرزمین؛

وقتی هیچ‌چیزمان به هیچ‌چیزمان نمی‌آید

 «… بی‌توجهی به طرح آمایش سرزمین موجب شده که ۹۰ درصد بودجه عمومی کشور صرف اقلام هزینه‌ای شود و سهم بودجه‌های عمرانی آنچنان تقلیل یابد که دولت ناچار به اتخاد تصمیمات غیرکارشناسی شده و به تبادل نفت در برابر کار و کالا تن بدهد…» این بخشی از نامه‌ هشدارآمیزی است که اسفند ماه سال گذشته‏‏، علی آزاد، دبیر انجمن شرکت‌های راهسازی خطاب به رئیس‌جمهور نوشت و رونوشت آن را برای رؤسای قوه مقننه و قضاییه نیز ارسال کرد.

آمایش سرزمین را می‌توان ارزیابی نظام‌مند عوامل طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… به منظور یافتن راهی برای تشویق به جامعه بهره‌برداران در انتخاب گزینه‌هایی مناسب برای افزایش و پایداری توان سرزمینی تعریف کرد، موضوع  سرنوشت‌سازی که در گردباد کارهای بر زمین مانده کشور به دست فراموشی سپرده شده است.

ماه گذشته، به منظور گفت‌وگو با یکی دیگر از پیشکسوتان عرصه راهسازی، به سراغ مهندس علی آزاد رفتیم، اما او بیش و پیش از هر چیز مایل بود درباره عواقب فراگیر و دامنگیر عدم اجرای آمایش سرزمین بگوید و هشدار دهد. این دل‌نگرانی‌ها را در این شماره تقدیم شما خواهیم کرد تا در شماره بعد شرح زندگی و تجربیات ایشان را که پشتوانه علمی و عملی دغدغه‌های امروز اوست، از زبان خودش مرور کنیم.

 ما موضوع مهمی به نام «آمایش سرزمین» در کشور داریم که به آن بی‌توجهی شده است. هدف آمایش سرزمین، ترسیم پایدارترین آرایش و توزیع متوازن، هماهنگ و کلیه فعالیت‌های اقتصادی‏ و اجتماعی در پهنه سرزمین نسبت به قابلیت‌ها‏‏، منابع طبیعی و نیروی انسانی است که ضروری است برنامه‌ریزی و ساماندهی درباره اشتغال، ‏فعالیت‌ها و عوامل گوناگون نظام اقتصادی و اجتماعی کشور براساس آن انجام شود، اما متاسفانه تاکنون مدیران جمهوری اسلامی فارغ از این مسئله در مملکت کار کرده‌اند و تمام مشکلاتی که ایجاد شده ناشی از عدم توجه به همین موضوع است.

یکی از جنبه‌های مهم آمایش، ایجاد ارتباط منطقی بین کار و مسکن است. در عین حال، این کار است که باید مسکن را به‌وجود بیاورد؛ در غیر این صورت، ایجاد مثلا «مسکن مهر» در اینجا و آنجای مملکت، جز شیوع پدیده حاشیه‌نشینی دستاوردی نخواهد داشت؛ چراکه برخلاف ایده‌های آمایش سرزمین، خوا‌ناخواه مردم از نواحی که ما به آنها توجه نداریم، به مراکزی که به آن توجه شده، کوچ می‌کنند.

تبدیل روستاییان مولد به حاشیه‌نشینان مصرف‌کننده

اشتباه بزرگ دولت این است که فکر می‌کنند مسکن یکی از اولویت‌های اصلی مملکت است در حالی که موضوع مهم کشور تولید کار در استان‌های محروم است.

تا پیش از انقلاب‏، ۷۵ درصد مردم در روستاها و ۲۵ درصد در شهرها ساکن بودند، ولی الان دقیقا برعکس شده است‎‏، ۷۵ درصد شهرنشین و ۲۵ درصد روستانشین هستند. در عین حال، در گذشته آن ۷۵ درصد جمعیت روستانشین، کاملا خودکفا بودند. من زمانی راهی را در کنار قله دنا می‌ساختم. روستایی به نام میمند در آن ناحیه وجود داشت و من زندگی مردم روستا را از ساعت ۵ صبح تا شب از نزدیک می‌دیدم. مردان و زنان روستا در عین سادگی تمام نیازهای خود را خودشان تامین می‌کردند و هیچ نیازی به کمک و یارانه دولت هم نداشتند، اما با آمدن برق و گاز به روستاها، اهالی کم‌کم احشام خود را فروختند و آنها را تبدیل به کولر و یخچال و تلویزیون کردند، به‌تدریج کار کشاورزی و دامپروری هم کم‌رنگ شد، مردهای بیکار شده به شهرها هجوم آوردند، موتور و پراید دست‌دوم خریدند و مشغول مسافرکشی شدند.

شما شاهد هستید که در این ۴۰ سال‏، جمعیت تهران ۸ برابر شده، اما جمعیت مثلا ایلام ۳ برابر شده است. همین آمارها نشان‌دهنده کوچ انسان‌ها از مناطق کم‌برخوردار به نواحی برخوردارتر است.

برنامه ما برای توسعه مناطق محرومی مانند بلوچستان، مکران، بندرعباس، بوشهر، ایلام، خوزستان، خراسان جنوبی و کردستان چیست؟ ساده است. فقط و فقط باید براساس اطلاعات طرح آمایش سرزمین عمل کنیم و لاغیر.

خطاهای محاسباتی نابخشودنی

اگر بخواهم مثالی بزنم از اینکه آمایش سرزمین چگونه تکالیف ما را مشخص می‌کند‏، باید بگویم آمایش سرزمین اجازه نمی‌دهد که شرکت فولاد مبارکه در کنار زاینده‌رود احداث شود. شاید آن زمان فکر می‌کردند آب زاینده‌رود کفایت می‌کند، در حالی که اگر به مسائل مربوط به آمایش سرزمین توجه می‌داشتند، باید چنین کارخانجاتی در سواحل خلیج فارس احداث می‌شد. جالب اینجاست در بندرعباس هم فوندانسیون احداث این کارخانه را ساختند، ولی بعد طرح مذکور به اصفهان منتقل شد.

نباید دولت اجازه تاسیس هیچ کارخانه‌ای را در شمال ایران با تخریب محیط زیست را بدهد. هر کس می‌خواهد کارخانه‌ای تاسیس کند، در استان‌های محروم مستقر شود و دولت هم حمایت کند. اکنون حدود ۵۰ کارخانه‌ای تولید فولاد که همه باید در جنوب ایران ساخته می‌شد و به دنبال آن اشتغال‌زایی صورت می‌گرفت و مشکل مسکن حل می‌شد، از بستر زاینده‌رود تا رفسنجان و در مناطق کم آب احداث شده‌اند که از آب زاینده‌رود با لوله‌کشی تغذیه می‌شوند.

می‌بنید که نتیجه این کار، فقط فرونشست زمین و افزایش جمعیت است، در حالی که زیرساخت‌های استان اصفهان کشش تامین نیازهای این تعداد جمعیت را ندارد.شاید کسانی که می‌‌گویند جمعیت ایران می‌تواند به ۱۵۰ میلیون نفر هم برسد‏، حق داشته باشند، ولی این گزاره فقط در شرایطی امکان تحقق خواهد داشت که آمایش سرزمین صورت گیرد، در غیر این صورت مشکلات پیچیده‌تر می‌شود.

ما اگر درکنار سواحل خلیج فارس تمام کارخانه‌های فولاد و پتروشیمی را تاسیس می‌کردیم، می‌‌توانستیم حدود ۵۰ میلیون نفر جمعیت را در آن نواحی ساکن کنیم که کار و مسکن مناسب هم داشته باشند.

برایتان یک مثال بزنم‏، چند پیمانکار راهساز خواستند که یک کارخانه سیمان احداث کنند. من چون سال‌ها در کناره‌های ساحل مکران و بلوچستان کار کرده و راه ساخته بودم، توصیه کردم که کارخانه خود را در استان‌های محروم تاسیس کنند تا اشتغال‌زایی هم صورت گیرد. آنها هم پذیرفتند و در شهرستان راسک بلوچستان کارخانه سیمان تاسیس کردند. بعدها پرسیدم برای ۵۰۰ نفر اشتغالی که با تأسیس این کارخانه ایجاد شده وضعیت مسکن چگونه است؟ گفتند در ۵ کیلومتری کارخانه شهرکی مسکونی به وجود آمده یعنی مردم با وام شرکت و پس‌انداز از حقوقشان برای خود خانه‌های بسیار ساده ساخته‌اند.

یکی از مشکلاتی که عدم توجه آمایش سرزمین ایجاد می‌کند و من به عنوان عضو جمعیت طرفداران ایمنی راه‌ها می‌توانم به آن اشاره کنم این است که متاسفانه طی سال‌های اخیر ما در هر سال‏، ۱۸ حدود هزار نفر کشته ، ۱۸ هزار قطع نخائی و حدود ۳۰۰ هزار مجروح داشتیم. از تعداد کل کشته‌ها ۵ هزار نفر موتورسوار بودند که اغلب در استان‌های شمالی و تهران متمرکز و به کارهای غیرتولیدی و خدماتی مشغول شده‌اند. در تهران ۵۰ درصد آمار کشته‌شدگان مربوط به موتورسواران است. بنابراین بخشی از تصادفات مربوط به پدیده‌ای است که موتورسواران با بی‌قانونی‌های خود در شهرها ایجاد کرده‎اند.

این پدیده قبلا در شهرهای بزرگ به این شدت نبود، ولی به علت اینکه در شهرستان‌ها کار نیست‏، روستاییان به شهرهای بزرگ مهاجرت می‌کنند و اغلب به مشاغل کاذب و جابه‌جایی مشغول می‌شوند. بنابراین می‌توان گفت که ما با عدم رعایت موازین آمایش سرزمین عامل مرگ این موتورسواران هستیم.

زنگ خطر برای امنیت مرزها

افتخار ما این است که وقتی عراق به ایران حمله کرد‏، مردم خرمشهر و آبادان جانانه از مرزهای کشور دفاع کردند تا نیروهای نظامی خود را به منطقه برسانند. آن زمان همه مردم کار داشتند و در محل تولدشان ساکن بودند ولی وقتی ما مثلا مردم بلوچستان را به دلیل عدم تامین نیازهایشان از محل سکونتشان دور می‌کنیم، اگر فردا روزی از طرف کشورهای همسایه به ایران حمله شد، وقتی همه از سر ناچاری به شهرهای دیگر پناه آورده‌اند، دیگر چه کسی بافی می‌ماند تا از مرزها دفاع کند؟!

گویی آمایش سرزمین مفهوم خود را در کشور از دست داده است. دولت سیزدهم در ابتدای فعالیت خود وعده داد که در ۴ سال ۴ میلیون مسکن خواهد ساخت و اکنون وزیر راه و شهرسازی نمی‌داند که چه کند‏‏ و مدام اقدامات بیهوده‌ای انجام می‌دهد،‏‏ در حالی که وظیفه دولت اصلا ساخت مسکن نیست‏، باید شغل ایجاد کند تا مسکن هم خودبه‌خود در پی آن ایجاد شود. ما شاید فرصت کمی داشته باشیم که اوضاع نابه‌سامان مملکت را اصلاح کنیم اما‏ با توجه به اینکه هر زمان جلوی ضرر را بگیرید منفعت است.

امیدوارم دولت به مسائل حیاتی آمایش سرزمین توجه کند تا بار مسئولیت‌هایی چون مسکن مهر و مسکن ملی که احداث آنها برخلاف منافع ملی کشور و همه در تضاد با طرح آمایش سرزمین و موجب تمرکز بیشتر مردم در تهران و شهرهای مهم شده است، از دوش دولت برداشته ‌شود.

منبع ترابران

 

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا