شهر

شهروند بی‌مطالبه بیهوده زندگی می‌کند

کدام یک از سازه‌های عظیم و عجیب غریبی که مدیریت شهری به تهران تحمیل کرده است، خواسته تهرانی‌ها بوده است؟ برج‌ میلاد؟ بزرگراه طبقاتی صدر؟ پیاده‌راه میدان امام‌حسین تا میدان شهدا ؟ یک‌طرفه کردن خیابان ولیعصر؟کدام اقدام مدیریت شهری در این‌ سال‌ها خواسته و مطالبه مردم بوده است؟ نورپردازی در درخت‌ها؟ طرح ترافیک؟ زوج و فرد کردن تردد در بخشی از محدوده شهری؟ خاطرتان هست دوربرگردان در خط سرعت بزرگراه‌ها ایجاد شد؟ آیا آن خواسته ما شهروندان تهران بود؟ اصلا کسی از ما تهرانی‌ها پرسید که شهرمان را چگونه می‌خواهیم؟ نه فقط از تهرانی‌ها از همه مردمی که در شهری بزرگ یا کوچک زندگی می‌کنند. فقط آسفالت خیابان‌ها مساله نیست. فقط حمل و نقل عمومی مهم نیست. عمرمان است که در خیابان‌ها و کوچه‌های این شهرها می‌گذرد.ترجیح می‌دهیم وقتی از خانه خارج می‌شویم از کوچه‌ای منتهی به خیابان نادری حد فاصل خیابان‌های طالقانی و بلوار کشاورز که هنوز چنارهایش سر به سر هم گذاشته‌اند و از پای‌شان آب روان است، عبور کنیم یا در منطقه ۲۲؟ آنچه از عمر باقی است را ترجیح می‌دهید در چه فضایی از این شهر بگذرانید. اساسا وقتی قرار است شهردار برای شهری انتخاب شود،کسی از ما مردم می‌پرسد که شهرمان را چگونه می‌خواهیم؟ به نظر می‌رسد شهرها قربانی آرزوها یا رویاهای شهرداران‌شان برای خودنمایی باشند تا بستری برای خواسته‌های مردمی که در آن زندگی می‌کنند. قواعد و اصول مدیریت شهری جای خود. مساله این است شهردارانی که تا به حال در شهری چون تهران تجربه کرده‌ایم کدام‌یک پای حرف مردم نشسته‌اند تا ببینند مردم شهر را چگونه می‌خواهند. بعد آنها فارغ از آنکه برای خود بخواهند کارنامه درست کنند یا پله‌ای بسازند برای صعود به قوه اجرایی بالاترکشور مشغول اداره شهر شوند؟ اساسا اعضای شورای شهر و شهرداران چقدر از خواسته‌های مردم باخبرند؟ تا چه اندازه می‌دانند مردم چه می‌خواهند و کدام خواسته‌های آنان قابلیت اجرایی دارد. چه راهی برای دریافت نظرات و مطالبات مردم وجود دارد؟ «عالیه شکربیگی» جامعه‌شناس، «قمر فلاح» جامعه‌شناس شهری و «علی‌اصغر کیهان‌نیا» روانشناس در توصیف شهروندانی که خواسته و مطالبه‌ای درباره‌ شهر محصل زندگی‌شان ندارند، توضیح داده‌اند. هر سه گرچه در مواردی به سیستم شهرداری تهران و آنچه اخیرا شورای شهر تهران به اجرا درآورده، انتقاداتی دارند اما در مورد شهروندی که هیچ مطالبه‌ای برای شهرش ندارند هشدار داده‌اند.

 

شهروند  بدون آرزو؛ شهروند  بدون  مطالبه

«بی‌تفاوتی» فصل مشترک تحلیل دو جامعه‌شناس و یک روانشناسی است که از آنها  درباره شهروندان بدون مطالبه شهری پرسیده شده است. آنها شهروندان بدون مطالبه و کسانی که برای شهرشان تصوری ندارند را افراد خطرناکی توصیف کرده‌اند مثل خانم فلاح که در پاسخ به این پرسش که آدمی که آرزو ندارد به چه انسانی تبدیل می‌شود؟ به خبرنگار ما پاسخ داد:«به یک انسان بی‌تفاوت که برای شهر و مردمش خطرناک است.»  «علی‌اصغر کیهان‌نیا» روانشناس نیز در پاسخ به این پرسش توضیح داد:«آدمی که آرزو و هدف ندارد زود می‌میرد و به این دلیل می‌گوییم عاشق باشید، تحرک داشته باشید تا زنده  بمانید.»

«عالیه ‌ شکربیگی» جامعه‌شناس نیز در همین زمینه نظر دو کارشناس دیگر را تایید کرد و گفت:«شهروندی که برای شهر خودش آرزویی نداشته باشد دچار بی‌تفاوتی اجتماعی است و این بی‌تفاوتی اجتماعی خیلی وقت است که در جامعه ما اتفاق افتاده است. وقتی از مردم می‌پرسید آرزوی شما برای این شهر چیست؟ به کسی که این سوال را بپرسد، می‌خندند.»

این جامعه‌شناس در تحلیل نداشتن آرزو و انسان‌هایی که در جامعه آرزو و خواسته‌ای نداشته باشند نیز تاکید کرد: «آدمی که آرزو نداشته باشد یک زامبی است. مگر می‌شود انسان آرزو نداشته باشد مگر می‌شود انسان طراحی برنامه آینده نداشته باشد. درکل چنین انسانی که آرزو نداشته باشد، انسانی است که فقط در حال زندگی است و جوانان ما آرزوی کار خوب و فردای خوب دارند ولی آرزو‌های این افراد کشته  شد. این آرزو‌ها هست ولی چه کسی به آنها توجه می‌کند. شکربیگی در نقد فضایی که اجازه تحقق آرزوها را نمی‌دهد نیز افزود:«مسوولانی که در واقع به نظر من اول به خودشان فکر می‌کنند دوم به نزدیکان‌شان فکر می‌کنند و سوم به کسانی که برای‌شان مهم هستند فکر می‌کنند عامل این بی‌آرزویی هستند. این مسوولان در مراحل آخر اگر خواستند ذره‌ای به مردم توجه می‌کنند.»

 

اول  معیشت  بعد آرزو  یا  برعکس؟

اگر طبق هرم نیازهای مازلو هم محاسبه کنیم، انسانی به تعالی می‌اندیشد که مراحل اولیه نظیر نیازهای اولیه  چون خوراک و پوشاک و تعلق اجتماعی و نظایر آن را پشت سر گذاشته باشد. در شرایط بد اقتصادی طبیعی است که آرزوها کم‌رنگ می‌شوند زیرا تامین اجاره‌ خانه، پرداخت اقساط، خرید خوراک و مایحتاج اولیه به سختی انجام می‌گیرد و اولویت آینده نیست.

عالیه‌ شکربیگی به همین موارد اشاره کرد و در توضیح اینکه آیا ایجاد سامانه‌ای که آرزوهای تهرانی‌ها را ثبت کند تا مدیران شهری ببینند مردم چه خواسته‌هایی در شهر دارند،گفت: اساسا راه‌اندازی این سامانه تا چه اندازه نیاز امروز جامعه ماست؟ آیا در جامعه‌ای که مشکلات زندگی عینی و واقعی برآورده نشده،  طرح آرزو‌ها چه معنایی می‌دهد؟ وقتی خانواده‌ها نمی‌توانند معیشت و زندگی اقتصادی‌شان را برآورده کنند و اوقات فراغت خوبی داشته باشند این سامانه چه دردی از آنها را درمان می‌کند؟

این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تاکید کرد:«وقتی مردم در شرایطی که امروز داریم یعنی نگرانی از وضعیت شیوع ویروس کرونا قرار دارند و انتظار دارند مدیران جامعه برای آن فکری کرده و مساله واکسن را حل و فصل کنند آیا ایجاد سامانه ثبت آرزوها کار درستی است؟ حتی اگر بگوییم تامین واکسن کار شهرداری و مدیریت شهری نیست.

شکربیگی با طرح یک پرسش تحلیل خود درباره ایجاد سامانه‌ای که مردم در آن آرزوهای‌شان برای شهرشان را ثبت کنند، ادامه داد: به فرض اینکه مردم آرزوهای‌شان را بگویند آیا کسی هست که این آرزو‌ها را برآورده کند؟ مثلا نوجوان  ۱۸ ساله‌ای که خودکشی کرد، آرزویی نداشت؟ آن پسر در تامین نیاز‌های اولیه‌اش مانده بود چه برسد به آرزو‌هایش. بر فرض هم که مردم آرزو‌های‌شان را در سامانه آرزوی تهرانی‌ها بگویند،کسی هست که این آرزو‌ها را برآورده کند؟»

 

ورود  به یک  چرخه  معیوب

جامعه‌شناسان معتقدند وقتی مردم مطالبه‌گر باشند موازنه قدرت بین جامعه و حاکمان بیشتر صورت می‌گیرد. اما به همان میزان که مردم مطالبه نکنند این حاکمان هستند که خواسته‌های خود را به جامعه تحمیل می‌کنند. بر همین اساس گفته می‌شود که یک آرزو تصویری آرمانی را در ذهن ترسیم می‌کند که برای تحقق آن مطالبه‌ها شکل می‌گیرند و رفته‌رفته و اندک‌اندک بستر تحقق آن آرزو ایجاد می‌شود. اما هیچ آرزویی به یک‌باره محقق نمی‌شود. در چنین شرایطی شاید اگر آرزوها و ثبت آنها را موکول به زمانی کنیم که شکم‌مان سیر شده و نیازهای معیشتی‌مان تامین شود هیچ‌گاه نتوانیم شاهد تغییر باشیم. بنابراین شاید بهتر آن باشد که وارد این چرخه معیوب نشویم که اول معیشت یا اول آرزو. امروز این فرصت را داریم که به شهردار شهرمان بگوییم ما این تصویر را برای شهرمان داریم و شما حق نداری خواسته خودت را به شهر تحمیل کنی.  به‌ویژه آنکه از پول و جیب مردم قرار باشد خواسته آن شهردار اجرایی شود.کما اینکه هنوز هم می‌پرسیم آیا اگر به جای بزرگراه طبقاتی صدر خطوط مترو توسعه پیدا می‌کرد، وضع تهرانی‌ها در حمل و نقل عمومی  بهتر نبود؟

«قمر فلاح» جامعه‌شناس شهری در بررسی ایجاد سامانه برای ثبت آرزوهای تهرانی‌ها گفت: این بستگی به پاسخ‌هایی دارد که دریافت می‌کنند، اولا این‌گونه اقدام‌ها اگر هدف‌دار و مشخص باشند می‌توان در مورد بازدهی آن صحبت کرد و امیدوار بود که پاسخ‌ به آرزوهای شهروند مشکلات شهر را بهبود می‌بخشد.

این جامعه‌شناس شهری تاکید کرد: می‌دانیم که یک شهروند بی‌آرزو و یک شهروند بی‌مطالبه چه خطری برای جامعه دارد اما پرسش این است که آیا او از ابتدا بی‌مطالبه بود یا مثلا آرزو و مطالبه‌ای داشته ولی به آن توجه نشده و او هم بی‌تفاوت شده است.

علی‌اصغر کیهان‌نیا روانشناس نیز شهروندان بی‌آرزو را این‌گونه توصیف کرد: شهروندانی که عمر خود را به بیهودگی می‌گذرانند، ناامیدند. خسته و کلافه‌اند و این وضع یعنی افسردگی و بی‌تفاوتی به سرنوشت خود  در شهر.

این روانشناس همچنین توضیح داد: به نظر من ایجاد سامانه‌ای برای ثبت مطالبات مردم فکر خوبی است حداقل یک بار نظر مردم پرسیده می‌شود و مسوولان ما به جایی اینکه از بالا برای مردم تعیین تکلیف کنند، می‌فهمند مردم چه می‌خواهند. سال‌هاست که برنامه‌های ما از بالا تعیین می‌شود و سال‌هاست که افرادی در تلویزیون ما را نصیحت می‌کنند  اما هیچ‌وقت خودشان پای نصیحت ما ننشسته‌اند.

 

 

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا