شهر

سقفی از دعا/ خانه را از من نگیرند

معرق‌کاری سقف یک خانه به ادعیه در کیاسر استان مازندران در حالی به یکی از جاذبه‌های گردشگری استان تبدیل شده است که گفته می‌شود سازمان میراث فرهنگی در صدد ثبت ملی آن است اما مالک تمایلی به اینکار ندارد.

۳۰
سال زمان می‌برد تا او سقف خانه ۱۰۰ ساله پدری را با خط نستعلیق و ثلث
معرق کاری کند. حالا خانه «حاج علیرضا رضایی کلانتری» که از پدربزرگ به پدر رسیده
و از پدر به او، به یکی از جاذبه‌های شهر کیاشهر تبدیل شده است
.

هنوز پدر چشم از دنیا نبسته بود که شروع کرد به معرق کردن سقف

می‌گوید: «البته آن وقت‌ها که پدر بود کمتر معرق می‌کردم اما بعد از
پدر بیشتر وقت گذاشتم. نه اینکه ۳۰ سال را شبانه روز کار کرده باشد نه، هر زمان که
کار اجازه می‌داد کلمه ای را می‌نوشتم، معرق می‌کردم و به سقف می‌چسباندم» یااللهُ
یا رحمان. پدر به او توصیه می‌کند که بدون وضو اسماءالله را معرق نکند. سقف تمام
خانه را با دعا معرق می‌کند. هرچند می‌خندد و می‌گوید: «نمی‌دانم خانه چند اتاق
دارد.» خانه‌ای
دو طبقه
با ایوان رو به حیاطی سبز و یک حوض کوچک
!

خانه‌اش
پر از رفت و آمد بوده و مراسم زیادی در خانه‌اش برگزار می‌شده است. میهمان‌هایش که
می‌خوابند، آرام کلمه بعدی را به سقف می‌زند، اشفع لنا عندالله. نخستین بار دعای
جوشن کبیر را روی سقف یکی از اتاق‌ها معرق می کند: «بدون یک کلمه کم و زیاد.» معنی
دعا را به خط نستعلیق معرق کرده و خود دعا را به خط ثلث! دو رنگ متفاوت زرد و آبی
را هم برای آن انتخاب کرده است
.

می‌گوید: «هیچ معلمی نداشتم». هیچ آیه قرآنی هم درخانه به کار نرفته
است. سقف را با دعای جوشن کبیر، کمیل، توسل و صاحب الزمان معرق کرده است
.

می‌گوید: «خوابیدن زیر سقف باعث آرامش می‌شود. لحظه‌ای که می‌خوابید
به هر چیزی که فکر کنید روی خواب شما تأثیر می‌گذارد. حالا وقتی که می‌خوابید
کلمات دعا را بخوانید و نگاه کنید حتماً خواب آرامی خواهید داشت.» انّا
تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِک اِلَى اللَهِ. فضای سقف‌ها برای
دعایی که انتخاب می‌کند کافی است. هیچ دعایی کم و زیاد نمی‌آید. می‌گوید:
«معماراین قضیه من نیستم.» یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى وَ رِقَّه جِلْدى وَ
دِقَّه عَظْمى. هیچ کس تا به امروز نتوانسته است غلط املایی در نگارش دعاها از او
بگیرد
.

خانه از پدر بزرگ به هفت اولادش می‌رسد اما بعد ورثه خانه را به او می‌دهند

می‌گوید: «پدر بزرگم اسمش علیرضا بود وخانمش گلنسا. من علیرضا هستم و
خانمم هم گلنسا.» او هم مثل پدربزرگش ۷ فرزند دارد. روی این شباهت تأکید
زیادی دارد و خنده را به پهنه صورتش می‌آورد
. عدد هفت
را پر برکت می‌داند وداشتن ۷ فرزند را هم. آن روزها کسی کارش را جدی
نمی‌گیرد. حتی برخی به پشتکارش می‌خندند اما حالا همه کارش را تحسین می‌کنند.
آدم‌های زیادی به دیدار خانه‌اش می‌آیند، هر کسی که آوازه خانه را شنیده باشد اعم
از مسافر و همشهری. وقتی از او می‌پرسی که شغلت چیست می‌گوید مغازه دارم. قبل از
انقلاب کارخانه داشته است. در ساری زندگی می‌کند و تابستان‌ها به خانه‌اش در کیاسر
می‌آید. تقدیرنامه‌های بسیاری هم از ارگان‌ها و نهادهای مختلف داشته است
.

دیدار با آیت‌الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب

وقتی از او می‌پرسند که از رهبری چه درخواستی دارید؟ می‌گوید: «کسی
خانه را از من نگیرد.» تا به امروز هم حاضر نشده که خانه‌اش به ثبت ملی درآید. او
اعتقاد دارد که ثبت ملی بنا باعث می‌شود که مالک دیگر صاحب ملک خویش نباشد. مسأله
جالب این است «عبداللطیف شریفی» معاون میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
مازندران هم از این حرف حمایت می‌کند
.

یکی دیگر از کارشناسان هم می‌گوید: «سازمان میراث فرهنگی ثبت ملی را
برای حفاظت از اثر می‌خواهد وقتی خود مالک به بهترین نحو از آن حفاظت می‌کند لزومی
به ثبت ملی نیست.» البته سیمانی شدن بخش‌هایی از خانه نشان می‌دهد که مالک بنا را
آنطور که خودش دوست دارد نه هویت تاریخی آن می‌گوید، مرمت می‌کند. با وجود این
دختر عموی حاج علیرضا در مقابل این هشدار که ثبت ملی اجازه نمی‌دهد کسی بنا را
خراب کند، می‌گوید
: «با این
دعاهایی که روی سقف خانه حک شده‌است کسی جرأت نمی‌کند که خانه را تخریب کند

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا